پاتریاخها و انبیا
۶۱ - “برکناری شاؤل”
این بخش براساس اول سموئیل باب ۱۵ نوشته شده است. PA 581.1
در آن موقعیت سخت، شاؤل در آزمون ایمانش، در جلجال، شکست خورد و به مراسم پرستش خداوند، بیحرمتی روا داشت؛ با این حال خطاهای او همچنان جبرانناپذیر بودند؛ و خداوند فرصت دیگری داد تا به او درس ایمان بیچون و چرا به کلامش، و اطاعت از فرامینش را بیاموزد. PA 581.2
هنگامی که شاؤل مورد سرزنش نبی در جلجال قرار گرفت، هیچ گناهی در رویهای که در پیش گرفته بود نمیدید. احساس او این بود که با او ناعادلانه رفتار شده است، پس تلاش نمود تا از اعمال خود دفاع کرده، برای خطاهایش بهانهتراشی نماید. از آن زمان او با پیامیر کمتر مراوده داشت. سموئیل، شاؤل را همچون پسر خود دوست میداشت، شاؤل جسور و دمدمی مزاج، نیز به او احترام ویژهای میگذاشت؛ اما او از توبیخ سموئیل آزرده شده بود و از این رو حدالامکان از او پرهیز مینمود. PA 581.3
با این احوال، خداوند پیام دیگری از طریق پیامبرش برای شاؤل فرستاد. او هنوز میتوانست شایستگی خود را با اطاعت، وفاداری و جلال خداوند برای رهبری اسرائیل، به اثبات رساند. سموئیل به نزد شاؤل رفت و کلام خدا را به او تسلیم نمود. برای اینکه شاه اهمیت اعتنای به فرمان را بداند، سموئیل صریحاً اعلام نمود که با رهنمود الهی و یا همان قدرتی که او را بر تخت نشانده است، سخن میگوید. پیامبر گفت: ” یهوه صبابوت چنین میگوید آنچه عمالیق به اسرائیل کرد، به خاطر داشتهام که چگونه هنگامی که از مصر برمیآمد، با او در راه مقاومت کرد. پس الان برو و عمالیق را شکست داده، جمیع مایملک ایشان را بالکل نابود ساز، و بر ایشان شفقت مفرما بلکه مرد و زن و طفل و شیرخواره و گاو و گوسفند و شتر و الاغ را بکش” عمالیقیان نخستین مردمانی بودند که در زمان سالهای سرگردانی با اسرائیلیان جنگیدند؛ و برای این گناهان، یعنی هم جنگجویی با خداوند و هم بتپرستی حقارتآمیزشان، خداوند از طریق موسی مجازاتشان را اعلام فرموده بود. با رهنمودالهی، تاریخ بیرحمی آنان بر علیه اسرائیل به ثبت رسیده بود؛ یعنی آن فرمانی که میگفت: “آنگاه ذکر عمالیق را از زیر آسمان محو ساز و فراموش مکن.” (تنثیه 25: 19) به مدت چهارصد سال اجرای این فرمان به تأخیر افتاده بود؛ لیکن عمالیقیان از گناهانشان بازنگشته بودند. خداوند میدانست که این مردم پلید اگر فرصت یابند قومش و عبادت او را از زمین محو میساختند. اکنون رمان اجرای مجازاتی که برای این مدت طولانی به تأخیر افتاده بود فرا میرسید. PA 581.4
شکیباییای که خداوند در مورد انسانهای پلید به کار میبرد، آنان را در گناهکاری جسور میسازد، لیکن این تأخیر از قطعیت و وحشت مجازات به هیچ وجه نمیکاهد. ” زیرا خداوند چنانکه در کوه قراصیم کرد خواهد برخاست و چنانکه در وادی جبعون نمود خشمناک خواهد شد، تا کار خود یعنی کار عجیب خود را به جا آورد و عمل خویش یعنی عمل غریب خویش را به انجام رساند.” (اشعیا ۲۱:۲۸). در نظر خداوند بخشنده، عمل مجازات عمل عجیبی است. “خداوند یهوه میفرماید به حیات خودم قسم که من از مردان مرد شریر خوش نیستم بلکه خوش هستیم که شریر از طریق خود بازگشت نموده زنده بماند.” (حزقیال ۱۱:۳۳) خداوند ” رحیم و رئوف و ديرخشم و کثیر احسان و وفا است” ... آمرزنده خطا و عصیان و گناه” با این حال “گناه را هرگز بیسزا نخواهد گذاشت.” (خروج 34: 6، 7). با وجودی که از انتقام خشنود نمیگردد، در مورد کسانی که از قانونش تخطی مینمایند داوری اعمال خواهد نمود. او مجبور است که چنین کاری انجام دهد. تا ساکنان زمین را از نابودی و انهدام قطعی برهاند. برای نجات چنین عدهای، او ناگزیر است کسانی را که خود را با گناه دل سخت ساختهاند از میان بردارد. “خداوند دیرغضب است و عظیمالقوت است و هرگز گناه را بیسزا نمیگذارد.” (ناحوم ۳:۱). با کارهایی هولناک اما عادلانه از قدرت قوانین لگدمال شدهاش حمایت مینماید و حقیقت بیمیلی او به اجرای عدالت شهادتی است بر شناعت گناهان که موجب اعمال داوری وی میگردند، وی گواه از شدت کیفری دارند که در انتظار گناهکاران است. PA 582.1
اما آنگاه که خداوند ضربت داوریاش را وارد گرداند، به یاد رحمت هم هست. عمالیقیان باید منهدم میشدند ولی قینیانی که در میان آنان زندگی میکردند، باید مصون میماندند. این مردم که البته به طور کامل از بند بتپرستی رها نشده بودند، عبادتکنندگان خداوند بوده، با اسرائیل رابطهای دوستانه داشتند. هباب که برادر زن موسی بود و در طی سفر اسرائیل در خلال سالهای سرگردانی همراه قوم بود، در میان این مردم زندگی کرد، و نیز شناخت او از منطقه، کمک شایانی به یهودیان کرده بود. PA 582.2
از زمان شکست فلسطینیان در مخماس، شاؤل با موآبیان، آمونیان و ادومیها، عمالیقیان و فلسطینیان جنگیده بود. او به هر کجا که لشکرکشی مینمود، به پیروزی چشمگیر و تازهای دست مییافت. با دریافت مأموریت بر علیه عمالیقیان، وی بیدرنگ اعلام جنگ نمود. قدرت و اختیارات نبی به قدرت او افزوده گردید، و با فراخوانی برای جنگ، مردان اسرائیل به زیر پرچم او آمدند. این لشکرکشی نمیبایست به منظور خودبزرگنمایی صورت پذیرد؛ اسرائیلیان مجاز نبودند نه افتخار این پیروزی را از آن خود نمایند و نه سهمی از غنائم جنگی از دشمن را تصاحب نمایند. آنان تنها باید به منظور اطاعت از فرمان خداوند مبادرت به این عمل مینمودند، فقط بدین منظور که داوری خداوند را بر علیه اعمالیقیان اجرا نمایند. خداوند اراده کرده بود تا همه اقوام شاهد حکم مجازات مردمانی باشند که حاکمیت خداوند را به مبارزه طلبیده بودند، و نیز میخواست همه ببینند که این افراد به توسط کسانی نابود میگردند که خوارشان میشمردند. PA 583.1
“و شاؤل عمالقه را از خویله تا شور که در برابر مصر است، شکست داد و اجاج پادشاه عمالیق را زنده گرفت و تمامی خلق را به دم شمشیر، بالکل هلاک ساخت، و اما شاؤل و قوم اجاج را و بهترین گوسفندان و گاوان و پرواریها و برهها و هر چیز خوب را دریغ نموده، نخواستند آنها را هلاک سازند. لیکن هر چیز خوار و بیقیمتی را بالکل نابود ساختند.” PA 583.2
این پیروزی بر عمالیقیان، درخشانترین پیروزیای بود که شاؤل تا آن زمان کسب کرده بود، و همین امر آتش غرور قلبها را، که بزرگترین خطر بود، برافروخت. حکم الهی درباره دشمنان خداوند، نابودی قطعی بود، لیکن به طور ناقص اجرا گردید. شاؤل که جاهطلبیهایش میخواست بازگشت پرافتخار پیروزمندانهاش را با حضور اسرای سلطنتی افزون نماید، به خود جرأت داد تا از رسوم ملی پیرامون خود تقلید نماید و جان اجاج، یعنی شاه خشن و جنگجوی عمالیقی را محفوظ داشت. مردم بهترین گلهها و رمهها، حیوانات باری را برای خود برداشتند و بهانه آوردند که گلهها را به منظور قربانی برای خداوند نگاه داشتهاند. معهذا هدف آنان از این کار این بود که با جایگزین کردن این حیوانات، گلههای خود را از این عمل نجات دهند. PA 583.3
اکنون شاؤل در معرض آزمون نهایی خود قرار گرفته بود. گستاخی وی در بیحرمتی به خواست خداوند که نشانگر عزم وی برای حکومت به عنوان یک سلطان مستقل بود، اثبات نمود که وی دیگر نمیتوانست به عنوان نماینده خداوند بر روی زمین دارنده قدرت سلطنتی باشد. هنگامی که شاؤل و ارتشش با هیجان ناشی از پیروزی به جانب دیار خود رژه میرفتند، غم بزرگی در خانه سموئیل نبی بود. وی پیامی از جانب خداوند دریافت نمود که رویه شاه را محکوم مینمود: “پشیمان شدم که شاؤل را پادشاه ساختم زیرا از پیروی من برگشته، کلام مرا به جا نیاورده است.” پیامبر عمیقاً از رویه شاه نافرمان غمگین بود، از این رو تمام شب گریست و دست به دعا برداشت تا شاید آن مجازات سهمگین را تغییر دهند. PA 583.4
پشیمانی خداوند از جنس پشیمانی انسان نیست. “خدای اسرائیلی نه دروغ میگوید و نه پشیمان میشود؛ زیرا که او انسان نیست که نادم گردد.” ندامت انسان اشاره به تغییر شرایط و روابط دارد. شاید انسان ناگزیر گردد روابطش با خداوند را به واسطه شرایطی که او را منتفع از مرحمت الهی مینماید، پیریزی نماید؛ و یا ممکن است با عمل خود، خود را از این مرحمت محروم کند. لیکن خداوند همان خداوند است، “دیروز و امروز و تا ابد.” (عبرانیان 13: ۸). نافرمانی شاؤل موجب تغییر رابطه او با خداوند گردید؛ اما شرایط پذیرش خداوند بیتغییر بود، فرامین خداوند همچنان ثابت بودند، زیرا در او “نه دگرگونی هست، و نه سایه تغییری” ( یعقوب ۱۷:۱). PA 584.1
فردا صبح، پیامبر با قلبی دردمند رهسپار دیدار پادشاه گناهکار گردید. سموئیل در دل خود امیدی را پرورده بود، یا بهتر است بگوییم اندیشیده بود، که شاید شاؤل از گناهشن آگاه گردد و با توبه و تواضع به درگاه خدا بتواند دوباره از مرحمت الهی بهرهمند گردد. اما هنگامی که در راه گناه اولین گام برداشته میشود، باقی راه آسان میگردد. شاؤل که با نافرمانی حقیر گشته بود، دروغ بر لب به دیدار سموئیل شتافت. او بیان داشت: “برکت خداوند بر تو باد”من فرمان خداوند را به جا آوردم. “اما صدایی که به گوش پیامبر رسید، خلاف گفته شاه نافرمان را اثبات نمود. شاؤل در پاسخ این پرسش که میگفت: “پس این صدای گوسفندان در گوش من و بانگ گاوان که میشنوم چیست؟” چنین گفت: “اینها را از عمالقه آوردهاند زیرا قوم بهترین گوسفندان و گاوان را دریغ داشتند تا برای خدایت یهوه قربانی نمایند، و بقیه را بالکل هلاک ساختیم.” مردم از فرمان شاؤل پیروی کرده بودند؛ اما برای اینکه از خود دفاع کرده باشد، میخواست بار گناه نافرمانیاش را بر دوش آنها بگذارد. PA 584.2
پیام برکناری شاؤل، غم توصیفناپذیری را بر دل سموئیل آورد، پیام سموئیل باید در حضور همه ارتش اسرائیل اعلام میشد، یعنی درست هنگامی که سرشار از غرور و شادی پیروزیای بودند که دلیری و رهبری پادشاهشان بدان اعتبار بخشیده بود، زیرا شاؤل این توفیق اسرائیل در نبرد را منتسب به خداوند نمیدانست؛ لیکن وقتی سموئیل گواه نافرمانی شاؤل را به چشم دید، خشمگین شد زیرا که میدید اویی که این چنین مورد رحمت و محبت خداوند قرار گرفته، فرمان آسمان را شکسته و موجب گناه اسرائیل گشته است. اما سموئیل قریب بهانههای شاه را نخورد. با خشم و غمی که زیر لب نجوا میکرد اعلام داشت: “تأمل نما تا آنچه خداوند دیشب به من گفت به تو بگویم... هنگامی که تو در نظر خود کوچک بودی، آیا رییس اقوام اسرائیل نشدی و آیا خداوند تو را مسح نکرد تا بر اسرائیل پادشاه شوی” سپس فرمان خداوند را در ارتباط با عمالیقیان تکرار نموده، خواستار دلیل نافرمانی پادشاه از این فرمان گردید. PA 585.1
شاؤل بر توجیهات خود ابرام ورزید. “قول خداوند را استماع نمودم و به راهی که خداوند مرا فرستاد رفته و اجاج، پادشاه عمالقه را آوردم و عمالقه را بالکل هلاک ساختم. اما قوم از غنیمت، گوسفندان و گاوان، یعنی بهترین آنچه حرام شده بود، گرفتند تا برای یهوه خدایت در جلجال قربانی بگذرانند.” PA 585.2
پیامبر با کلامی محکم و صادقانه تمام دروغها را باطل نمود و حکم قطعی را اعلام کرد: “آیا خداوند به قربانیهای سوختنی و ذبایح خشنود است یا به اطاعت فرمان خداوند؟ اینک اطاعت از قربانیها و گوش گرفتن از پیه قوچها نیکوتر است، زیرا که تمرد مثل گناه جادوگری است و گردنکشی مثل بتپرستی و ترافیم است. چون که کلام خداوند را ترک کردی، او نیز تو را از سلطنت رد نمود.” PA 585.3
همین که پادشاه این مجازات را شنید فریاد برآورد: “گناه کردم زیرا از فرمان خداوند و سخن تو تجاوز نمودم چون که از قوم ترسیده، قول ایشان را شنیدم. پس حال تمنا اینکه گناه مرا عفو نمایی و با من برگردی تا خداوند را عبادت نمایم.” شاؤل که از محکومیت نبی هراسناک شده بود، به گناه خود معترف گشت، یعنی کاری که پیش از آن لجوجانه انکارش مینمود؛ اما هنوز هم اصرار میورزید تا گناه را به گردن مردم بیاندازد و ادعا مینمود که به واسطه ترس از آنان گناه کرده است. PA 585.4
این ترس از گناه سرچشمه نمیگرفت، بل ترس کیفر آن بود که شاه اسرائیل را برانگیخت از سموئیل تقاضایی نماید،” حال تمنا اینکه مرا به حضور مشایخ قومم و به حضور اسرائیل محترم داری و همراه من برگردی تا یهوه خدایت را عبادت نمایم.” اگر شاؤل حقیقتاً نادم شده بود، در حضور همه قوم به گناهش اعتراف میکرد؛ اما نگرانی اصلی وی نگاه داشتن قدرت و اختیاراتش و نیز بیعت مردم بود. او افتخار حضور سموئیل را به جهت تحکیم نفوذ خود بر قوم میخواست. PA 585.5
پیامبر در پاسخ گفت: “”با تو برنمیگردم. چون که کلام خدا را ترک نمودهای، خداوند نیز تو را از پادشاه بودن بر اسرائیل رد نموده است.” همین که سموئیل روی از او برگرداند تا دور شود، پادشاه از وحشت و اضطراب چنگ به دامن او انداخت تا از رفتن او جلوگیری نماید، اما لباس در دستش پاره شد. بر اثر این واقعه پیامبر اعلام نمود: “امروز خداوند سلطنت اسرائیل را از تو پاره کرده، آن را به همسایهات که از تو بهتر است، داده است.” شاؤل از این بیگانگی سموئیل بیشتر از ناخشنودی خداوند آشفت. میدانست مردم به پیامبر بیشتر از خود او اطمینان دارند. اکنون اگر احیاناً شخص دیگری به فرمان الهی برای سلطنت تدهین میگشت، احساس شاؤل این بود که نگاه داشتن قدرت، دیگر محل خواهد بود. اگر سموئیل او را قطعاً رها مینمود، او از تحولاتی ناگهانی به وحشت میافتاد. شاؤل به پیامبر التماس نمود، با همراهیاش او را در مراسم مذهبی، در برابر مشایخ و قوم، مفتخر نماید. سموئیل به واسطه رهنمود الهی تسلیم این خواسته شاه گردید تا هیچ موقعیتی برای یک دگرگونی و انقلاب پیش نیاید. با این حال تنها به عنوان یک شاهدی خاموش در مراسم شرکت جست. PA 586.1
هنوز یک عمل عادلانه سختگیرانه و وحشتناک مانده بود که باید اجرا میگردید. سموئیل باید در برابر عموم مردم از جلال خداوند دفاع نموده، رفتار شاؤل را مورد سرزنش قرار میداد. فرمان داد که پادشاه عمالیقیان را به نزد وی بیاورند. در میان همه کسانی که با شمشیر اسرائیل بر زمین افتاده بودند، اجاج از همه گناهکارتر و بیرحمتر بود: یعنی کسی که از قوم خدا تنفر داشت و در پی نابودی آنان بود؛ و نیز پرنفوذترین شخصی در ترویج بتپرستی به شمار میآمد. او به فرمان نبی بدان مکان آمد، و بر این باور خطا بود که خطر مرگ دیگر گذشته است. سموئیل اعلام داشت: “چنان که شمشیر تو زنان را بیاولاد کرده است، همچنین مادر تو از میان زنان، بیاولاد خواهد شد. سموئیل اجاج را به حضور خداوند در جلجال پاره پاره کرد.” با این کار، سموئیل به خانه خود در رامه بازگشت و شاؤل نیز به بیت خود در جبعه. تنها یک بار پس از آن روز پیامبر و پادشاه یکدیگر را ملاقات نمودند. PA 586.2
هنگامی که شاؤل را برای بر تخت نشستن خوانده بودند، با فروتنی درباره تواناییهای خود میاندیشید، از این رو میخواست که او را با دستورالعملها راهنمایی کنند. او از دانش و تجربه اندکی برخوردار، و دارای ضعفهای شخصیتی جدیای بود. لیکن خداوند برای راهنمایی و کمک او روحالقدس را بدو ارزانی داشته بود و او را در جایگاهی قرار داد تا مشخصههای لازم فرمانروایی اسرائیل را در خود بپروراند. اگر فروتن باقی مانده بود و بیوقفه یه دنبال رهنمودهای خرد الهی میبود، میتوانست تمام مسئولیتهای خود را در آن جایگاه رفیع، با موفقیت کامل و در کمال افتخار به انجام رساند. تحت نفوذ فیض الهی، هر مشخصه نیکی قدرت به بار میآورد، در حالی که تمایلات شریرانه، قدرت را سلب مینمایند. این همان کاری است که خداوند به همه کسانی که خود را وقف او مینماید، میدهد تا به انجام رساند. چه بسیار کسانی که او آنان را برای کارهایش در جایگاهی میگمارد زیرا آنها روحیهای فروتن و تعلیمپذیر دارند. وی در مشیت خود آنان را در جایی میگمارد که از او بیاموزند. بدانان ضعفهای شخصیتیشان را آشکار مینماید، و به همه آنانی که به دنبال یاری او هستند، قدرت عطا میفرماید تا خطاهایشان را اصلاح نمایند. PA 587.1
اما دغدغه شاؤل خودبزرگبینی بود، و با نافرمانی و بیایمانی، به خداوند بیحرمتی نمود. اگرچه آن زمانی که برای بر تخت نشستن فراخوانده شد، فروتنی بود و از اعتماد به نفس بیبهره، لیکن موفقیت به او اعتماد به نفس بخشید. همان نخستین پیروزی دوره سلطنت وی آتش غرور را در قلبش روشن ساخت، و همین امر بزرگترین خطر برای او محسوب میگردید. دلیری و مهارت نظامیای که در نجات یابش جلعاد نشان داده شد اشتیاقی را در همه قوم برانگیخته بود. مردم پادشاهشان را جلال دادند و فراموش نمودند که او فقط عاملی بوده که خداوند از طریق او عمل نموده است. گرچه در ابتدا شاؤل این پیروزی را به خداوند نسبت داد، اما بعداً افتخار را از آن خود دانست. او دیگر وابستگی خود به خداوند را نمیدید، و در دل از او جدا گشت. بدین ترتیب راه گستاخی و توهین به مقدسات در جلجال برای او هموار گردید. همان اعتماد به نفس کور بود که باعث گردید سرزنش سموئیل را نپذیرد. شاؤل اذعان داشت که سموئیل پیامبری است که از جانب خداوند فرستاده شده است؛ از این رو باید سرزنش او را میپذیرفت، اگر چه خود نمیتوانست متوجه گردد که گناه کرده است. اگر میخواست خطایش را ببیند و بدان اعتراف نماید، این تجربه تلخ میتوانست از آیندهاش دفاع نماید. PA 587.2
اگر خداوند خود را کاملاً از شاؤل جدا کرده بود، دیگر او نمیتوانست از طریق پیامبر با خدایش سخن گفته، بدو اطمینان داده باشد که با انجام عمل بخصوصی اشتباهات گذشته را جبران خواهد نمود. زمانی که کسی مدعی است فرزند خداوند است و نسبت به انجام خواسته خداوند بیتوجهی نشان میدهد. بدین ترتیب دیگران را میانگیزاند نسبت به احکام خدا هتاک و بی فکر باشند؛ با این حال هنوز این امکان وجود دارد که شکستهایش تبدیل به پیروزی شوند، البته اگر سرزنش را با ندامت حقیقی روح بپذیرد و با خضوع و ایمان به نزد خدا بازگردد. حقارت شکست اغلب برکتی برای ما میآورد که ناتوانیهای ما را به ما برای اجرای خواست خداوند، بدون کمکهای وی، آشکار سازد. PA 588.1
هنگامی که شاؤل از ملامت خداوند که روح مقدس خداوند برای او ارسال داشته بود، روی گرداند و بر توجیه اعمالش لجوحانه ابرام ورزید، از پذیرش تنها راهی که خداوند میتوانست با آن برای نجات او از دست خودش کاری انجام دهد، امتناع وریزد. وی نمیتوانست کمک یا راهنماییهای الهی زمانی که با اعتراف به گناهش به نزد خداوند بازگردد. بهرهمند شود. PA 588.2
در جلجال، شاؤل هنگامی که در برابر ارتش اسرائیل ایستاد و به حضور خداوند قربانی تقدیم داشت، دیانت زیادی را از خود به نمایش گذاشته بود. لیکن این پارسایی راستین نبود. مراسم مذهبیای که مستقیماً برخلاف فرمان خداوند انجام پذیرفت، تنها منجر به تضعیف دستان شاؤل گردید، و او را در موقعیتی قرار داد که از کمک خداوند محروم شد. PA 588.3
شاؤل در لشکرکشی بر علیه عمالیقیان گمان کرد هرآنچه خداوند بدو فرمان داده را به نیکی به انجام رسانده است؛ لیکن خداوند از اطاعت ناقص خشنود نمیگردد؛ همچنین مایل نیست از انگیزه محتملی که باعث چنین غفلتی گردیده است، چشمپوشی نماید. خداوند هرگز به انسان اجازه نداده است که از فرامینش فاصله گیرد. خداوند به اسرائیل اعلام داشته است: “این اعمال را نیاید انجام دهی ... و هر کسی که در چشمانش درست است” و “بايد توجه نمایی و گوش کنی به هر کلامی که به تو فرمان خواهیم داد.” (تثنیه 8، 28). در تصمیماتی که درباره هر یک از کارهایمان میگیریم نباید بپرسیم آیا این کار منجر به آسیب و ضرر میگردد؟ بلکه باید گفت آیا این کار با خواست خداوند مطابقت دارد؟ “راهی هست که به نظر آدمی مستقیم مینماید، اما عافیت آن، طرق موت است.” (امثال 14: 12). PA 588.4
“اطاعت بهتر از اهدای قربانی است.” هدایایی که به شکل قربانی به حضور خداوند تقدیم میشدند به خودی خود از هیچ ارزشی در نظر او برخوردار نبودند. آنها بدین منظور در نظر گرفته میشدند که ندامت از گناه، ایمان به مسیح و تعهد به شریعت خداوند در آینده را جانب اهداکننده آن بیان نمایند. اما این هدایا بدون ندامت، ایمان و قلب مطیع بیارزش بودند. زمانی که شاؤل با نقض مستقیم فرمان خداوند خواست قربانیانی که خداوند حکم نابودی کامل آن را داده بود، اهدا نماید، علناً قدرت الهی را تحقیر نموده بود. این مراسم در حکم توهین به آسمان بود. با این حال با توجه به گناه شاؤل و نتایج آن که در برابر ما قرار میگیرند، چند نفر هنوز از همین رویه پیروی مینمایند؟ در حالی که اینان از ایمان و اطاعت به فرامین خداوند امتناع میورزند، همچنان به مراسم رسمی مذهبی خود در برابر خداوند ادامه میدهند، این مراسم هیچ پاسخی از جانب روح خداوند دریافت نمینمایند. هیچ اهمیتی ندارد که چقدر مردمان در برپایی مراسم مذهبی و رعایت آن غیور باشند، زیرا خداوند نمیتواند آنان را اگر به نقض عمدی حتی یکی از فرامینش ادامه دهند، بپذیرد. PA 589.1
“تمرد مثل گناه جادوگری است و گردنکشی مثل بتپرستی و ترافیم است. “تمرد، از شیطان سرچشمه میگیرد، و همه تمردها بر علیه خداوند به واسطه نفوذ شیطائی است. همه آنهایی که در برابر حکومت خداوند قد علم مینمایند، دست اتحاد با اهریمن دادهاند، و او نیرو و مکرش را به کار خواهد بست تا احساسات ما را به اسارت درآورده، درکمان را گمراه نماید. او باعث میگردد که همه چیز به شکل دروغ جلوه کند. همچون والدین اولیهمان، آنانی که تحت نفرین جادویی وی قرار دارند، تنها چشم به سودهای سرشاری دارند که با انجام گناه کسب مینمایند. PA 589.2
هیچ گواهی نسبت به نیروی گمراه کننده شیطان نمیتواند بهتر از کسانی باشد که این چنین تحت تأثیر وی، خود را با باور خدمت به خداوند، فریب میدهند. هنگامی که قورح، داتان و ابیرام بر علیه قدرت موسی تمرد کردند، تنها فکرشان این بود که بر علیه رهبریت یک انسان قد علم کردهاند. یعنی انسانی همچون خودشان؛ و بر این باور بودند که به خدا خدمت میکنند. اما نپذیرفتن وسیله برگزیده خداوند، مسیح را نپذیرفته بودند؛ آنان به روح خداوند توهین نمودند. و اینچنین، در روزگار مسیح، کاتبین و مشایخ یهود، که مدعی غیرت آتشین برای جلال خداوند بودند، فرزند خداوند را به صلیب کشیدند. همین روحیه هنوز هم در بین آنانی که به دنبال پیروی از خواست خود و در تضاد با خواست خداوند هستند، وجود دارد. PA 589.3
شاؤل برترین گواه از اینکه سموئیل ملهم از خداوند بود را در دست داشت. جسارت وی برای بیحرمتی به فرمان خداوند از طریق پیامبر، بر علیه فرامین داوری منطقی و سالم بود. گستاخی هلاکتبار وی باید به جادوی شیطانی منتسب گردد. شاؤل غیرت زیادی در غلبه بر بتپرستی و جادوگری از خود نشان داده بود؛ با این وجود با نافرمانی از فرمان الهی، با همان روحیه عليه خداوند انگیخته شده بود، و به همان اندازه کسانی که جادوگری میکنند تحت تأثیر شیطان قرار گرفته بود؛ و هنگامی که ملامت گردید، لجاجت را نیز به تمرد خود افزود. حتی اگر علناً به بتپرستان پیوسته بود، بهتر بود تا توهینی این چنین به روح خدا کرده باشد. PA 590.1
ناچيز شمردن دلایل و هشدارهای کلام با روح خدا، مرحله بسیار خطرناکی است. بسیاری، همچون شاؤل، در برابر وسوسه تسلیم گشتند تا زمانی که در نهایت نسبت به شخصیت حقیقی گناه کور شدند. خود را فریب دادند که هدف خوبی در نظر دارند، و هیچ عملی برای جدایی از احکام خداوند مرتکب نشدهاند. بدین ترتیب مرتکب کارهایی برخلاف روح فیض شدند، و آنقدر پیش رفتند که دیگر صدای آن را نشنیدند و با گمراهیهای خود برگزیدهشان برجای ماندند. PA 590.2
در مورد شاؤل خداوند پادشاهی به اسرائیل داد که مطابق میلشان بود. “:همچنان که سموئیل به هنگام تفویض سلطنت به شاؤل در جلجال گفت الان اینک پادشاهی که برگزیدید و او را طلبیدید.” (اول سموئیل ۱۲: ۱۳). شخصیت آرام، قامت برازنده و سلوک شاهانه همان مشخصاتی بودند که آنان از جلال سلطنتی متصور بودند؛ و دلاوری و توانایی او در رهبری ارتشها ویژگیهایی بودند که میتوانست احترام و شوکت اقوام دیگر را برایشان به ارمغان آورد. کمی نگران بودند که شاید پادشاهشان از ویژگیهایی برخوردار نباشد که بتواند به تنهایی عادلانه و منصفانه حکمرانی کند. آنان کسی را که حقیقت ادارای اصالت شخصیتی بود خواسته بودند، کسی که به خداوند محبت داشته باشد و از او بترسد. آنان از خداوند برای دانستن ویژگیهایی که لازمه یک حاکم بودند، مشورت نطلبیدند تا آنان را به عنوان قوم متمایز و مقدس خداوند حفظ نماید. آنان در پی راه خداوند نبودند، بلکه از بیراه خود میرفتند. بنابراین خداوند بدانان پادشاه مطلوبشان را داد که شخصیتش منعکس کننده شخصیت خودشان بود. قلب آنها تسلیم خداوند نبود، پادشاهشان هم خود را تسلیم فیض الهی نکرده بود. آنان تحت حاکمیت این شاه تجربهای ضروری را کسب میکردند که از طریق آن به اشتباهاتشان پی برده، به جانب بیعت با خداوند بازگردند. PA 590.3
با این وجود خداوند که بار مسئولیت سلطنت را بر دوش شاؤل نهاده بود. او را به حال خود و انگذارد. او سبب گردید که روحالقدس بر هستی شاؤل قرار گیرد تا از این طریق به ضعفها و نیازش فیض الهی واقف گردد؛ و اگر شاؤل به خدا تکیه کرده بود، خدا با او میماند. تا زمانی که خواست و ارادهاش توسط خواست خداوند کنترل میشد، یعنی تا زمانی که به نظام روح او درمیآمد، خداوند نیز تاج طفر بر سر او مینهاد. لیکن هنگامی که شاؤل مستقل از خداوند عمل کرد، خدا نیز نمیتوانست بیش از این راهنمای او باشد، و بدین ترتیب ناگزیر از برکناری وی گردید. پس از آن بود که “مردی موافق دل خود” بر تخت نشاند (سموئیل 13: 14)، منظور کسی نیست که شخصیتی بی نقص داشته باشد، بل کسی که به خدا اعتماد داشت و روح او راهنمایش بود، آن کسی که وقتی گناه کرد، خود را تسلیم سرزنش و اصلاح او گرداند. PA 591.1