داستان رستگاری

73/231

20—جاسوسان و گزارش آنان

این فصل بر اساس کتاب اعداد باب های ۱٣ و ۱۴ تدوین گردیده است.

خداوند به موسی فرمان داد تا مردانی را برای تحقیق در سرزمین کنعان راهی کند، سرزمینی را که خداوند می خواهد به فرزندان اسرائیل عطا کند. برای هر طایفه ای باید یک حکمران برای این هدف برگزیده شود. آنان رفتند و پس از چهل روز، از تحقیق خود بازگشتند و به حضور موسی و هارون و تمامی جماعت اسرائیل رفته و به آنان میوه سرزمین را نشان دادند. همه اتفاق نظر داشتند که آنجا سرزمین خوبی می باشد و میوه های عالی را که با خود به عنوان گواه به همراه آورده بودند، به نمایش گذاشتند. یک خوشه انگور چنان بزرگ بود که دو مرد باید آن را روی چوبی گذاشته و بر دوش خود حمل می کردند. آنان همچنین انجیر و انار به همراه خود آورده بودند، که به وفور در آنجا پرورش می یافت. DR 137.1

پس از این که همه درباره حاصلخیزی سرزمین صحبت کردند، ولی دو نفر نا امیدانه سخن گفتند مبنی بر این که قادر نخواهند بود تا آن سرزمین را به تملک گیرند. آنان گفتند که مردمی که در آنجا سکونت داشتند بسیار قدرتمند بودند و شهرها با دیوارهای بلند و سترگ احاطه شده بود و بیش از همه این ها، آنان فرزندان غول پیکر عناقی را دیده بودند. آنگاه آنان شرح دادند که مردم در اطراف کنعان در چه وضعیتی قرار گرفته اند و این که غیر ممکن است که آنان بتوانند آنجا را به تملک خود در آورند. DR 137.2

هنگامی که مردم به این گزارش گوش دادند با نکوهش ها و شیون دریچۀ یأس را به سوی خود گشودند. آنان صبر نکردند و تعقل نکردند که خدایی که آنان را از راه های دور آورده، مطمئناً آن سرزمین را به آنان خواهد بخشید. ولی یکباره تسلیم نومیدی شدند. آنان قدرت آن یگانه مقدس را دست کم گرفتند و به خدا اعتماد نکردند، که آنان را تا اینجا هدایت کرده بود. آنان موسی را ملامت کردند و با گلایه به یکدیگر گفتند، که این ختم تمامی امیدهای ماست. این سرزمینی است که از مصر سفر کرده بودند تا آنجا را بدست آورند. DR 138.1

یوشع و کالیب در پی این بر آمدند تا مردم را به حرف شنوی تشویق کنند ولی مردم چنان به هیجان آمده بودند که نتوانستند بر خود مسلط شوند تا به حرف های این دو نفر گوش کنند. پس از این که کمی آرام شدند، کالیب یارایی یافت تا سخن بگوید. او به مردم گفت، « فورا برویم و آنجا را تصرّف کنیم، چون یقین دارم که بر آنها پیروز میشویم ». ولی مردانی که با او به آنجا رفته بودند گفتند، « ما نمیتوانیم با آن مردم مقابله کنیم، زیرا آنها قویتر از ما هستند ». و گزارش بد خود را تکرار کردند و اع م داشتند که همه مردان آنجا درشت جثه و تنومند هستند. « ما در ا آنجا عناقیها را دیدیم، آنها آنقدر قوی و بلند قامت هستند که ما در مقابل آنها خود را کوچک مثل ملخ احساس میکردیم و آنها نیز در مورد ما همینطور فکر میکردند .” DR 138.2