داستان رستگاری

6/231

3—عواقب و پیامدهای سرکشی و طغیان

در وسط باغ، در نزدیکی درخت حیات، درخت دانش نیک و بد برپا بود. این درخت مخصوصاً توسط خدا تدبیر شده بود تا به عنوان عهد و التزام و ایمان و محبت نسبت به او باشد. خداوند به اولین والدین ما فرمان داده بود تا از میوه این درخت نخورند و آنرا لمس نکنند، مبادا که بمیرند. او به آنان گفته بود که آنان از میوۀ همه درختان باغ می توانند بخورند بجز یکی، ولی اگر از میوه آن درخت بخورند مطمئناً خواهند مُرد. DR 21.1

وقتی که آدم و حوا در باغ زیبا ساکن شدند از هر چیزی که رضایت و شادی آنان را فراهم کند برخوردار بودند. ولی خداوند با حکمت ازلی خویش چنین برگزید، تا وفاداری آنان را پیش از این که ابدیت به آنان واگذار شود، بیازماید. آنان باید مورد توجه و التفات او قرار گیرند، و او قرار بود تا با آنان همصحبت شود و آنان با او مصاحب. با این وجود او اهریمن را از دسترس آنان دور نگاه نداشت. شیطان اجازه یافت تا آنان را وسوسه و بیازماید. چنانچه آنان از این آزمون تاب می آوردند، آنگاه مورد لطف و مرحمت دائمی خدا و فرشتگان او قرار می گرفتند. DR 21.2

شیطان با شگفتی در جایگاه جدید خود قرار می گرفت. شادی از او رخت بر بسته بود. او به فرشتگانی که با آن ها بود نگاه کرد که پیش از این بسیار خوشحال بودند، ولی از آسمان به همراه او اخراج شده بودند. پیش از سقوط، حتی سایه ای از نارضایتی، سعادت و خوشی کامل آنان را تیره گون نکرده بود. اینک همه چیز به نظر تغییر کرده بود. سیمای آنان که بازتاب تصویر آفریدگارشان بود غم افزا و نومید بنظر می رسید. در میان آنان نزاع، اخت ف و تهمت زنی شایع شده بود. عطف به طغیانگری آنان، این چیزها ا سابقاً در آسمان ناشناخته بود. شیطان اینک محصول سرکشی خود را می خورد. او پژمرده شده بود و از مواجهه با آینده و اندیشیدن به آخر و عاقبت این چیزها می هراسید. DR 22.1

زمانِ سرودهای دلنواز و طرب انگیزِ حمد و تسبیح برای خداوند و پسر محبوب وی فرا رسیده بود. شیطان همسرائی آسمانی را رهبری کرده بود. او اولین پرده را نواخته بود؛ و بعد تمامی سپاه فرشتگان با او همنوا و متحد شده بودند و آوای دلنشین وشورانگیز در تجلیل از خدا و پسر محبوب او در آسمان طنین افکنده بود. ولی اکنون در عوض طنین آوای دلنشین، نفاق و کلام خشمگین بر گوش رهبر بزرگ طغیانگران طنین انداخته بود. او کجاست؟ آیا همه این ها خواب و کابوس دهشتناک نیست؟ آیا او از آسمان بیرون افکنده شده؟ آیا دروازه های آسمان دیگر پذیرای او نیستند؟ زمان عبادت نزدیک می شد، هنگامی که فرشتگان مقدس و نورانی در مقابل پدر سجده کردند. او بیش از این نمی توانست در سرودهای آسمانی همنوائی کند. او بیش از این نمی توانست در برابر حرمت و قدوسیت پر ابهت خدای ابدی سر تعظیم فرود آورد. DR 22.2

آیا او دوباره می تواند مانند زمانی باشد که خالص و راستین و وفادار بود و با رضایت از ادعای اقتدار خود دست بردارد. ولی او به گمراهی افتاده بود! فراتر از رهایی، بخاطر غرور و خودسری! و این همه چیز نبود؛ او دیگران را هدایت کرده بود تا طغیان کنند و مانند خودش به گمراهی بروند — فرشتگانی که هرگز اندیشه به زیر سوال بردن اراده آسمانی را نداشتند یا این که بخواهند از احکام خدا نافرمانی کنند. او تخمی را در ذهن آنان کاشته بود مبنی بر این که آنان از آزادی و خوشی بهتری برخوردار خواهند شد. این برهان تراشی بود تا بتواند بدان وسیله آنان را فریب دهد. مسئولیت اینک بر دوش او افتاده بود، که خواستار رهایی از آن بود و نمی خواست مسئولیت آنرا بپذیرد. DR 22.3

این روح ها با امیدهای واهی در پریشانی و تلاطم افتاده بودند. در عوض خوبی عظیم تر، آنان تلخکامی و اندوه را تجربه می کردند که در نتیجه نافرمانی و بی توجهی به احکام بود. هرگز این موجودات ناشاد با حکم ملایم عیسی مسیح به جنبش در نخواهند آمد. دیگر هرگز وجود آنان با عشق و آرامش و خوشی به حرکت در نخواهد آمد که حضور او ایشان را ملهم ساخته بود تا با اطاعت از روی خوشی و احترام بسوی او بازگردند. DR 23.1