داستان رستگاری

4/231

2—خلقت

این فصل بر اساس کتاب پیدایش باب ۱ تدوین شده است.

پدر و پسر در کاری قدرتمند و شگفت انگیز دخیل شدند که درباره آن اندیشه شده بود — از کار خلقت جهان. زمین از دستان آفریدگار، به زیبائیِ باشکوهی بیرون آمد. در آنجا کوه ها و تپه ها و دشت ها پدیدار شدند؛ و در میان رودخانه ها و آبخیزها گسترده و پراکنده بودند. زمین دشتی هموار نبود، ولی یکنواختی و بی تنوعی مناظر بواسطه کوه ها و تپه ها تغییر کرد، نه به این پستی و بلندی هایی که الان هستند، بلکه اشکالی منظم و زیبا داشتند. صخره های بلند و عریان هرگز در آن ها دیده نمی شد، بلکه در زیر سطح و همچون استخوانِ زمین بودند. آبها بطور منظم در همه جا پخش می شدند. تپه ها؛ کوهها، و دشت های بسیار زیبا با گیاهان و گل ها آراسته بودند و درختانِ باشکوه و رفیع بودند که چندین برابر بزرگ تر و بلندتر و زیبا تر از درختانی بودند که الان وجود دارند. هوا پاک و سالم بود، و زمین به نظر همچون قصری باشکوه بود. فرشتگان ناظر کارهای زیبای خدا و از آن خوشحال بودند. DR 17.1

پس از اینکه زمین و جانوران بر روی آن آفریده شدند، پدر و پسر، اهداف خویش را به پیش بردند، که پیش از سقوط شیطان طراحی شده بود تا انسان را شبیه خود بسازد. آنان با هم آفرینش زمین و هر موجود زنده ای که بر روی آن است را صورت دادند. و حال خدا به پسر خویش گفت « انسان را بصورت خود و شبیه خودمان بسازیم ». وقتی که آدم از دست خالق خویش بیرون آمد، قامتی برافراشته و از تناسب زیبنده ای برخوردار بود. او دو برابر بیش از انسان های کنونی که بر روی زمین زندگی می کنند قامت داشت، و از تناسب خوبی برخوردار بود. سیمای او کامل و زیبا بود. ترکیب چهره او نه سفید بود و نه سبزه بلکه سرخ و سفید بود و سرخی رخساره اش حاکی از سلامتی او بود. حوا به بلندی آدم نبود. سر او کمی بلندتر از شانه های او بود. حوا نیز با وقار و تناسبی کامل داشت و بسیار زیبا بود. DR 17.2

این زوج معصوم جامه های مصنوعی بر تن نداشتند. آنان همچون فرشتگان از نور و جلال پوشیده شده بودند. در حالی که آنان در فرمانبرداری با خدا می زیستند، این حلقه نور آنان را در بر گرفته بود. گرچه هر آنچه که خدا ساخته بود در کمال زیبایی بود و هیچ چیزی در زمین باقی نمانده بود که خدا برای شادی آدم و حوا نیافریده باشد، با این وجود خداوند محبت عظیم خود را با به وجود آوردن باغی مخصوص برای آنان آشکار نمود. بخشی از زمان آنان صرف تزئین و آرایندگی باغ می شد و بخشی دیگر برای ملاقات با فرشتگان تا به رهنمودهای آنان گوش دهند و با خوشی به تعمق بپردازند. کار آنان خسته کننده نبود بلکه دلپذیر و روح افزا بود. این باغ زیبا قرار بود تا خانه آنان باشد. DR 18.1

خداوند در این باغ درختان متنوعی قرار داد که زیبا و سودمند بودند. درختانی وجود داشتند که میوه هایی پربار داشت که از عطر و زیبایی و مزه ای دلپذیر برخوردار بودند که خداوند برای آن زوج مقدس به عنوان غذا نعین کرده بود. تاکستان انگوری وجود داشت که بطور قائم رشد می کرد که محصولاتی پربار داشت، که انسان بعد از سقوط، دیگر چنین چیزی ندید. خوشه های آن بسیار بزرگ بود و رنگهای ملون داشت؛ برخی تقریباً سیاه رنگ بود، برخی بنفش، قرمز، صورتی و سبز روشن. این تاک زیبا با میوه های پربار بر روی شاخه های آن، انگور نامیده می شد. دنباله آن بر روی زمین نبود، گرچه به داربست تکیه نکرده بود، ولی وزن خوشه ها، سرشاخه های آن را خم کرده بود. این کار شادمانه آدم و حوا بود تا آلاچیق های زیبا را از شاخه های تاک و دنباله های آن شکل بدهند، و مسکنی زیبا و طبیعی از درختان زنده و شاخ و برگ های آنان بسازد که از میوه های پربار و خوش طعم پوشیده شده بود. DR 18.2

زمین پوشیده از سبزه زارهای زیبا بود، در حالی که عطر هزاران گل از هر نوع و رنگ در فضای اطراف آنان پیچیده بود. هرچیزی با ذوق و سلیقه و با شکوه آراسته شده بود. در میان باغ، درخت حیات کاشته شده بود، و شکوه آن بسیار فراتر از درختان دیگر بود. میوه آن همچون سیب های طلائی و نقره ای بود و جاودانه و ماندگار بود. برگ های آن خاصیت داروئی داشت و شفابخش بود. DR 19.1