داستان رستگاری

40/231

13—یعقوب و فرشته

این فصل بر اساس کتاب پیدایش باب ٣۲ : ۲۴ - ٣٣: ۱۱ تدوین گردیده است.

اشتباه یعقوب در گرفتنِ برکت برادرش با نیرنگ، دوباره افکار او را مغشوش ساخته بود و او واهمه داشت که خدا به عیسو اجازه بدهد تا جانش را بگیرد. او در شدت پریشانی در تمامی شب نزد خدا دعا کرد. فرشته ای به من نشان داده شد گویا که در مقابل یعقوب ایستاده است، و اشتباه او را با خصوصیات واقعی آن به او نشان می داد. وقتی که فرشته برگشت تا او را ترک کند، یعقوب او را گرفت، و گفت که نخواهم گذاشت تا بروی. او با گریه و زاری تضرع نمود. او التماس کرد که عمیقاً از گناهان خویش طلب مغفرت نموده است بخاطر خطاهایی که بر ضد برادرش مرتکب شده و سبب شده تا از خانه پدری برای بیست سال جدا بماند. او جسارت کرده بود تا وعده های خدا را درخواست کند و نشانه های لطف وی نسبت به او از زمانی که از خانه پدری در غیاب بوده است را بطلبد. DR 81.1

یعقوب در تمامی طول شب با فرشته کشتی گرفت و برای برکت یافتن تضرع نمود. فرشته گوئی که در مقابل دعاهای او مقاومت می کند و بطور دائم گناهان او را شمرده و یادآوری می کند و در عین حال تاش می کرد تا خود را از او جدا سازد. یعقوب مصمم بود تا فرشته را نگاه دارد، نه با قوت جسمی بلکه با قدرت ایمان زنده. یعقوب در پریشانی خویش توبه جان را پیش کشید و این که بخاطر خطاهایش عمیقاً خواری و زاری را حس نموده است. فرشته دعا و لابه های او را با بی تفاوتی انگاشت، و بطور دائم ت ش می کرد ا تا خود را از چنگ یعقوب رها سازد.او می توانست قدرت ماوراء الطبیعه خود را بکار بگیرد و با زور خود را از چنگ یعقوب رها سازد ولی تصمیم گرفت تا چنین نکند. DR 81.2

ولی هنگامی که دید که نمی تواند بر یعقوب غالب شود، برای اینکه او را از قدرت خارق العاده خود آگاه سازد، ران او را فشرد که بلافاصله از مفصل جدا شد. ولی یعقوب با ت ش های مجدانه خود، با درد جسمی که داشت، ا دست بردار نبود. هدف او نائل شدن به برکت بود، و درد جسمی کفایت نمی کرد تا فکر او را از هدفی که داشت منحرف سازد. عزم او در آخرین لحظات قوی تر از نبردی بود که در ابتدا شروع شده بود. ایمان او جدی تر و تا آخرین لحظه پایدار بود، تا زمانی که طلیعه صبح سر از پردۀ شب سیاه بیرون آورد. او فرشته را رها نمی کرد مگر اینکه او را برکت دهد. « پس گفت: مرا رها کن زیرا که فجر میشکافد. گفت: تا مرا برکت ندهی، تو را رها نکنم «. آنگاه فرشته پرسید، « نامت چیست؟ و او گفت، یعقوب. گفت: از این پس نام تو یعقوب خوانده نشود بلکه اسرائیل، زیرا که با خدا و با انسان مجاهده کردی و نصرت یافتی .” DR 82.1