پاتریاخها و انبیا
۴۴ - “عبور از اردن”
امن بخش بر اساس یوشع یابهای 1 تا 5: 12 نوشته شده است. PA 434.1
قوم اسرائیل به تلخی در سوگ رهبر از دست رفته اش گریست، آن چنانکه سی روز به جهت مراسم ویژه بزرگداشت وی در نظر گرفته شد. هیچ کس هرگز تا زمان جدایی او از قوم، کاملاً به ارزش اندرزهای خردمندانه اش، محبت پدرانه اش، و ایمان خدشه ناپذیرش پی نبرده بود. با سپاسی ژرفتر و تازه تر، آموزه های ارزشمندی که به هنگام زندگی به آنان داده بود را به یاد می آوردند. PA 434.2
موسی وفات یافته بود، لیکن نفوذش با او نمرده بود. باید همچنان زنده می ماند تا خود را در قلب مردم بازسازی کند. یاد آن زندگی مقدس و قانع از خودبینی برای مدتهای مدید گرامی داشته شد که با نیرویی خاموش و قانع کننده حتی زندگی افرادی را که کلام زنده اش را نادیده گرفته بودند، شکل می بخشید. همچون خورشید که غروب می کند، و قلل کوهها را می افروزد و آنقدر در این کار پافشاری می کند که حتی تا غرق شدنش پشت کوهها دوام می یابد، اعمال پاکان، مقدسین و نیکان، قرنها پس از مرگ خود فاعلینشان روشنی بخش جهان می شوند. کارهایشان، گفته هایشان، و مثالهایشان تا ابد خواهند زیست. “مرد عادل تا به ابد مذکور خواهد بود.” (مزامیر ١١٢ : 6). PA 434.3
آنگاه که قوم از غم این مصیبت سردرگریبان بود، می دانست که تنها و بی کس رها نشده است. روزها ستون ابر همچنان بر فراز خیمه هیکل استوار مانده بود و شبانگاهان ستون آتش بر فراز سرشان؛ و نشان از آن داشت که اگر پا در راه اجرای فرامین خداوند بگذارند، او هنوز راهنما و یاور آنان خواهد بود. PA 434.4
اکنون یوشع رهبر شناخته شده اسرائیل بود. وی عمدتاً به عنوان یک سلحشور شناخته می شده و استعدادها و فضایل او در این مقطع زمانی از تاریخ مردمش بسیار ارزشمند بودند. وی شجاع، مصمم، و ثابت قدم، چالاک، فساد ناپدیر، بی توجه به منافع خودخواهانه خود و اطرافیانش، و برتر از همه، ملهم از ایمانی زنده به خداوند بود، این شخصیت مردی بود که از جانب خداوند برگزیده شده بود تا جماعت اسرائیل را به جانب سرزمین موعود راهنمایی کند. در طول سفر در بیابان، او همچون نخست وزیر موسی عمل کرده بود، و به واسطه وفاداری آرام و بی ادعایش، ثابت قدمی اش به هنگام تزلزل دیگران، و استحامش. در پیروی از حقیقت، در زمان خطر، حتی پیش از آنکه با صدای خدا فراخوانده شود، به شایستگی به جانشینی موممی شهادت داده بود. PA 434.5
یوشع با نگرانی و بدگمانی به مسئولیتی که ییش رویش نهاده شده بود می نگریست؛ اما اطمینانی که خداوند به وی داد ترسهایش را زدود، “چنانکه با موسی بودم، با تو خواهم بود؛ تو را مهمل نخواهم گذاشت و ترک نخواهم نمود. ... زیرا که تو این قوم را متصرف زمینی که برای پدران ایشان قسم خوردم که به ایشان بدهم، خواهی ساخت.”، “هر جایی که کف پای شما گذارده شود به شما داده ام، چنان که به موسی گفتم.” تا بلندی های لبنان در دوردست، تا سواحل دریای بزرگ، و تا دورترهای ساحل فرات در شرق، همه و همه از آن آنان می شد. PA 435.1
به این وعده، فرمانی ضمیمه شده بود: “فقط قوی و بسیار دلیر باش تا بر حسب تمامی شریعتی که بنده من، موسی. تو را امر کرده است، متوجه شده، عمل نمایی.” فرمان خدا می گفت: “این کتاب تورات از دهان تو دور نشود، بلکه روز و شب در آن تفکر کن.”، “زنهار از آن به طرف راست با چپ تجاوز منما.”، “زیرا همچنین راه خود را فیروز خواهی ساخت، و همچنین کامیاب خواهی شد.” PA 435.2
بنی اسرائیل همچنان در بخش شرقی رود اردن زده بود، که نخستین مانع در تصرف کنعان به شمار می آمد. نخستین پیام خدا به یوشع چنین بود: “پس الان برخیز و از این اردن عبور کن، تو و تمامی این قوم، به زمینی که من به ایشان، یعنی بنی اسرائیل می دهم”. هیچ دستور العملی در ارتباط با مسیر راهی که آنان را به مقصود می رساند، داده نشد. معهذا یوشع می دانست هرچه فرمان خدا باشد، او راهی برای اجرای آن از طریق قومش خواهد یافت؛ و با این ایمان، رهبر جسور تمهیداتش را برای پیشروی آغاز نمود. PA 435.3
چند کیلومتری آنسوتر از رودخانه، درست در برابر مکانی که بنی اسرائیل اردو زده بود، استحکامات عظیم و قدرتمند شهر اریحا قرار داشت. در حقیقت این شهر کلید راهگشای تمام سرزمین به شمار می آمد و از این جهت مانعی وحشتناک برای موفقیت اسرائیل به نظر می رسید. بنابراین یوشع دو جوان را به عنوان جاسوس مأمور کرد تا با دیدار از شهر اطلاعاتی درباره جمعیت، منابع و نیروی استحکامات آن کسب نمایند. ساکنین وحشت زده و شکاک شهر دائماً گوش به زنگ بودند، لذا خطر بزرگی فرستادگان را تهدید می کرد. با این حال آنان مورد حفاظت زنی از اهالی اریحا قرار گرفتند، که از ترس جان خود آنها را یاری می نمود. در پاسخ به محبتهای آن زن، قول دادند که به هنگام تصرف شهر، جان وی در امان خواهد ماند. PA 435.4
جاسوسان به سلامت و با دست پر از خبر بازگشتند، “هر آینه خداوند تمام زمین را به دست ما داده است و تمامی ساکنان زمین را به دست ما داده است و جمیع ساکنان زمین به سبب ما گداخته شده است.” در اریحا بدانان اعلام کرده بودند: “زیرا شنیده ایم که خداوند چگونه آب دریای قلزم را پیش روی شما خشکانید، وقتی که از مصر بیرون آمدید، و آنچه به دو پادشاه آموریان که به آن طرف اردن بودند کردید، یعنی سیحون و عوج که ایشان را هلاک ساختید. و چون شنیدیم، دلهای ما گداخته شد، و به سبب شما دیگر در کسی جان نماند، زیرا که یهوه خدای شما، بالا در آسمان و پایین بر زمین خدا است.” PA 436.1
اکنون فرامین ییشروی صادر شده بودند. قوم باید در ظرف سه روز آذوقه را فراهم نمایند، و ارتش نیز باید خود را برای نبرد آماده سازد. همگی خود را قلباً تسلیم خواست رهبرشان کرده بودند و به او اطمینان داده بودند که به او اعتماد دارند و از وی حمایت خواهند کرد: “هر آنچه به ما فرمودی خواهیم کرد، و هر جا ما را بفرستی، خواهیم رفت. چنانکه موسی را در هر چیز اطاعت نمودیم، تو را نیز اطاعت خواهیم نمود، فقط یهوه، خدای تو، با تو باشد چنان که با موسی بود.” جماعت که اردوگاه خود را در میان بیشه های اقاقیای، شطیم ترک می کرد، تا مرزهای اردن پایین رفت. با این وجود همه می دانستند بدون امداد الهی امکان عبور وجود ندارد. در این وقت از سال، یعنی در فصل بهار، آب شدن یخها آنچنان موجب بالا آمدن آب رود اردن شده بود که طغیان سیلابها ساحل رود را شسته بود و همین امر عبور از گذرآبهای معمول را غیر ممکن می ساخت. اراده خداوند این بود که عبور اسرائیل از اردن به شکل معجزه آسایی انجام پذیرد. با رهنمود الهی، یوشع به مردم فرمان داد که خود را منزه از گناه گردانند؛ آنان باید خود را از کلبه ناپاکی های مادی مبری سازند؛ وی می گوید: “زیرا فردا خداوند در میان شما کارهای عجیب خواهد کرد.” تابوت عهد باید پیشاپیش قوم در راه حمل می شد. به محض اینکه می دیدند نشانه حضور یهوه از جای خود در مرکز اردوگاه بر دوش کاهنان حمل کشته و به سوی رودخانه برده می شود، باید “از پی آن روان شوند”. وضعیت و شرایط عبور دقیقاً پیشگویی شد، پس یوشع چنین گفت: “به این خواهید دانست که خدای زنده در میان شما است، و او کنعانیان و ... از پیش روی شما البته بیرون خواهد کرد. اینک تابوت عهد خداوند تمامی زمین، پیش روی شما به اردن عبور می کند.” PA 436.2
در وقت مقرر، حرکت به جلو آغاز شد، و تابوت که بر شانه کاهنان حمل می گردید، پیشوای دیگران شد. به مردم فرمان داده شده بود که از پی آن حرکت کنند، به طوری که فاصله ای در حدود هشتصد متر از تابوت داشته باشند. همگی با اشتیاقی شگرف به کاهنانی که به سوی کرانه رود اردن پیش می رفتند، چشم دوخته بودند. آنان را می دیدند که پیوسته با تابوت مقدس به جانب آبهای خروشان و خشمگین می رفتند، تا آنجا که پای حمل کنندگان در آب کرانه اردن قرار گرفت. به ناگهان موج بالایی از برابرشان عقب نشست و موج زیرین خشک شد و بدین ترتیب بستر رودخانه، خشک و آماده، در مقابلشان قرار گرفت. PA 437.1
در فرمان خدا آمده بود که کاهنان باید از میان آبراهه پیش روند و همان جا بایستند تا همه جماعت به کرانه برسند و از آن عبور کنند. بدین ترتیب این فکر به ذهن اسرائیلیان خطور کرد که این نیرویی که رود اردن را از حرکت باز داشت، همان نیرویی است که چهل سال پیش دریای سرخ را برای پدرانشان گشود. زمامی که همه قوم عبور کردند، خود تابوت نیز به کرانه غربی حمل شد، و به زودی در مکان امنی قرار گرفت، “و کف پایهای کاهنان بر خشکی گذارده شد.” سپس آب اسیر شده، آزاد گشت و به شکل سیلی طغیانگر در مسیر آبراهه طبیعی اش به راه افتاد. PA 437.2
قرار نبود که نسل آینده از این واقعه عظیم بی اطلاع باقی بماند. هنگامی که کاهنان حامل تابوت هنوز در میان رود اردن مانده بودند، دوازده مردی که از پیش انتخاب شده بودند، و هر یک نماینده یک قبیله به شمار می آمدند، یک سنگ از بستر رودخانه ای که کاهنان در آن ایستاده بودند، برداشتند و آن را با خود به بخش غربی کرانه بردند. این سنگها باید در ساختن یادبودی که در اولین اردوگاهشان در آن سوی رود برپا می گردید، به کار گرفته شوند. به مردم فرمان داده شد که داستان رهایی شان را که خدا برای شان فراهم آورده بود برای فرزندانشان و فرزندان فرزندانشان تکرار کنند. چنان که یوشع می گوید: “تا تمام قومهای زمین دست خداوند را بدانند که آن زورآور است، و از یهوه خدای شما، همه اوقات بترسند.” PA 437.3
تأتیر این معجزه هم بر خود یهودیان و هم بر دشمنانشان، از اهمیت زیادی برخوردار بود. این رخداد پشتگرمی ای برای اسرائیل خداوند محسوب می شد که دائماً مورد حمایت و در حضور وی بودند، یعنی گواهی که اثبات می کرد خداوند از طریق یوشع، همان گونه که از طرق موسی کار می کرد، کار خواهد کرد. این پشتگرمی برای آنها که در شرف فتح سرزمین موعود بودند، نیاز بود تا روحیه شان را ارتقا دهد؛ یعنی همان مسئولیت شگفت انگیزی که ایمان پدرانشان را چهل سال پیشتر به تعجب واداشته بود. قبل از عبور از رود، خداوند به یوشع اعلام کرده بود: “امروز به بزرگ ساختن تو در نظر تمام اسرائیل شروع می کنم تا بدانند چنانکه با موسی بودم، با تو نیز خواهم بود.” و نتیجه، عهد را به انجام رساند. “و در آن روز خداوند، یوشع را در نظر تمامی اسرائیل بزرگ ساخت، و از او در تمام ایام عمرش می ترسیدند، چنانکه از موسی ترسیده بودند.” PA 438.1
عمل قدرت الهی به نفع اسرائیل سبب شد ترسی که به دل اقوام پیرامونشان افتاده بود، افزایش یابد، که این امر موجب پیروزی ساده تر و کامل آنان می گشت. زمانی که خبر به گوش پادشاه اموریان و کنعانیان رسید که خداوند آب رود اردن را از حرکت در برابر فرزندان اسرائیل بازداشته است، دلشان از ترس لبریز شد. یهودیان پیشتر پنج پادشاه مدیانی را از دم تیغ خود گذرانده بود. یعنی سیحون نیرومند، شاه آموریان، و نیز اوج سرزمین باشان؛ و اکنون عبور از رود خروشان اردن وحشت به دل همه اقوام پیرامون انداخت. گواهی خطاناپذیر به کنعانیان، اسرائیلیان و خود یوشع ارائه شده بود که می گفت خدای زنده، پادشاه آسمان و زمین در بین قومش بود؛ که نه آنان را از یاد می برد و نه می گذاشت آنان شکست بخورند. PA 438.2
یهودیان در فاصله ای نزدیک به رود اردن، نخستین اردوگاه خود در کنعان را برپا کردند. در اینجا یوشع فرمان به “ختنه فرزندان اسرائیل” داد. “و بنی اسرائیل در جلجال اردو زدند و عید فصح را در شب روز چهاردهم ماه، در صحرای اریحا نگاه داشتند.” از آنجا که شورش در قادش گواهی استوار برای اسرائیل به شمار می رفت و می گفت آنان نسبت به عهدشان به خداوند، که نمادی انتصابی بود، پیمان شکنی کرده اند، اجرای رسم ختنه به تعلیق درآمده بود. به تاخیر افتادن عبور از رود، که خاطره ای از رهایی شان از مصر بود، گواهی بود بر نارضایتی خداوند از تمایلات آنان به بازگشت به سرزمین اسارت. معهذا اکنون دیگر آن سالهای امتناع به پایان رسیده بودند. یک بار دیگر خداوند اسرائیل را به عنوان قوم خود اعلام کرده بود، و نشانه های عهد اعاده گشته بود. رسم ختنه برای تمامی افرادی که در بیابان متولد شده بودند، اجرا شد. خداوند به یوشع اعلام داشت: “امروز عار مصر را از شما غلطانیدم.” و به کنایه این مکان اردوگاهشان “جلجال” نامیده شد که به معنای غلطاندن از روی چیزی است. PA 438.3
اقوام بی ایمان، خداوند و قومش را سرزنش کرده بودند، زیرا که یهودیان کمی پس از ترک مصر، همچنان که انتظار می رفت، در فتح کنعان شکست خورده بودند. دشمنانشان پیروز شده بودند زیرا که سالهای مدیدی در بیابان سرگردان بودند، و آنان طعنه زنان می گفتند خدای یهودیان قادر نیست مردمش را به سرزمین موعود بیاورد. اکنون خداوند نیرو و رحمتش را آشکارا با گشودن رود اردن در برابر قومش نشان داده بود، از این رو دیگر دشمنان نمی توانستند عیب جویی کنند. PA 439.1
” و در چهاردهمین روز ماه” عید فصح را در صحرای اریحا جشن گرفتند. “و در فردای بعد از فصح در همان روز، از حاصل کهنه زمین، نازکهای فطیر و خوشه های برشته شده خوردند. و در فردای آن روزی که از حاصل زمین خوردند، من موقوف شد و بنی اسرائیل دیگر من نداشتند، و در آن سال از محصول زمین کنعان می خورند.” سالهای طولانی سرگردانی شان در صحرا به پایان رسیده بود. بالاخره پاهای اسرائیل بر سرزمین موعود گام بر داشتند. PA 439.2