آرزوی اعصار

76/88

فصل 75—«محاکمه در حضور حنا و قیافا»

کاهنان ، مشایخ و سربازان هیکل، عیسی را با شتاب از بالای نهر قِدرون و از میان باغهای زیتون عبور داده و با گذشتن از کوچه های خلوت ، به شهر رسیدند. شب از نیمه گذشته بود و صدای فریاد جمعیت که در پی عیسی روان بودند ، سکوت آرام شهر را به هم ریخته بود. دستهای منجی بسته و تحت مراقبت شدید بود و به زحمت راه می رفت. اما اسیر کنندگان او با اشتیاق و شتاب او را به سوی قصر حَنّا ، کاهن اعظم می بردند. AA 688.1

حَنّا ، ریاست گروه کاهنان را بر عهده داشت . و به احترام سنش از سوی مردم به عنوان کاهن اعظم شناخته می شد. AA 688.2

نظر او، نظر خداوند تلقی شده و به مرحله عمل در می آمد. او نخست می بایستی عیسی را به عنوان اسیر قدرت کاهنان در نظر گرفته و به حضور بپذیرد. AA 688.3

مسیح باید رسما ً در حضور شورای یهود محاکمه می شد، اما پیش از آن می بایستی از سوی حنا مورد محاکمه مقدماتی قرار می گرفت. بر طبق قوانین رومیان ، شورای یهود نمی توانست کسی را به مجازات مرگ محکوم کند. آنان فقط می توانستند زندانی را مورد بازجویی قرار دهند ولی اجرای حکم می بایستی از سوی مقامات رومی مورد تایید قرار می گرفت. و بنابراین لازم بود اتهامی را که به مسیح وارد می کردند از نظر مقامات رومی، به عنوان اتهام جنایی محسوب می شد. برای محکوم کردن او در نظر یهودیان ، موارد اتهام او را می بایستی به روشنی اعلام می کردند. بسیاری از کاهنان و علمای دین به واسطه تعالیم مسیح ایمان آورده بودند، اما ترس از طرد شدن مانع می شد تا او را اقرار کنند. کاهنان سئوال نیقودیموس را به خوبی به یاد می آوردند که پرسیده بود، ” آیا شریعت ما کسی را محکوم می کند بدون اینکه نخست سخن او بشنود و دریابد چه کرده است؟ ” ( یوحنا 7 آیه 51). یادآوری این سئوال برای لحظاتی شورا را تجزیه کرده و مانع از انجام نقشه ایشان شده بود. یوسف اهل رامه و نیقودیموس هنوز به شورا احضار نشده بودند ، اما در میان شورا کسانی بودند که جسارت پشتیبانی از عدالت را داشتند. محاکمه می بایستی به گونه ای هدایت می شد تا اعضای شورا را بر علیه مسیح متحد کند. کاهنان در صدد بودند تا دو نوع اتهام را به مسیح وارد کنند. اگر اتهام کفر گویی عیسی به اثبات می رسید، آنگاه از سوی یهودیان محکوم می شد. و اگر اتهام تحریک و ایجاد اغتشاش به اثبات می رسید، محکوم شده و مجازات او از سوی دولت روم حتمی بود. و حنا ابتدا سعی می کرد تا اتهام دوم یعنی ایجاد اغتشاش را به اثبات برساند. او ابتدا عیسی را در ارتباط با شاگردان و تعالیمش مورد سوال قرار داد و انتظار داشت تا با شنیدن سخنی از دهان عیسی ، به مقصود خویش نزدیک شود. حنا قصد داشت با شنیدن عباراتی از مسیح ، اثبات کند که وی در صدد ایجاد یک انجمن سرّی با هدف برقراری یک پادشاهی جدید می باشد. کاهنان ، آنگاه می توانستند عیسی را به اتهام بر هم زدن نظم عمومی و عامل آشوب به رومیان تسلیم کنند. AA 688.4

مسیح از مقصود کاهن اعظم کاملا آگاه بود، چنانکه گویی از عمق وجود بازجوی خویش با خبر است. بنابراین او وجود هرگونه ارتباط مخفی میان خویش با پیروانش و جمع آوری مخفیانه ایشان را برای اجرای اهداف نهان خویش انکار کرد. او در رابطه با اهداف و تعالیمش ، مخفیانه عمل نمی کرد. بنابراین به کاهن اعظم پاسخ داد، ” من به جهان آشکارا سخن گفته ام و همواره در کنیسه و در معبد که محل گرد آمدن همه یهودیان است، تعلیم داده ام و چیزی را در نهان نگته ام. ” AA 689.1

منجی شیوی رفتار خویش را با متهم کنندگانش مقایسه کرد. آنان ماهها او را تعقیب کرده و تلاش کرده بودند تا او را به دام انداخته و مخفیانه به حضور شورای یهود آورند تا با شواهد و اتهامات دروغین چیزی را به دست آورند که به دست آوردن آن با شواهد منصفانه غیر ممکن بود. اکنون ، آنان نقشه خود را به مرحله عمل در می آورند. دستگیری شبانه مسیح ، استهزا دشنان ، قبل از اینکه حتی او را متهم و محکوم کنند ، شیوه رفتار کاهنان و علمای دین یهود بود، نه او . رفتار آنان تجاوز و نقض شریعت محسوب می شد. زیرا در قوانین خود ایشان اعلام شده بود که هر فردی تا زمان اثبات جرم بی گناه تلقی شده و می بایستی با وی همچون فردی بی گناه رفتار شود. و بدین ترتیب ، کاهنان بر طبق قوانین خودشان مقصر شمرده می شدند. AA 689.2

عیسی به حنا کاهن اعظم گفت، ” چرا از من می پرسی ؟” آیا کاهنان و علمای دین ، جاسوسانی را برای مراقبت از اعمال او و گزارش تمام سخنان او اعزام نکرده بودند؟ مگر این جاسوسان در همه گرد همایی های مردم حضور نداشته و تمامی گفته ها و کارهای او را به کاهنان اطلاع نداده بودند؟ عیسی پاسخ داد، “از آنان بپرس که سخنان مرا شنیده اند! آنان نیک می دانند به ایشان چه گفته ام.” AA 689.3

حَنا ، با شنیدن پاسخ قاطع مسیح، سکوت کرده بود. ترس اینکه مبادا مسیح، در ارتباط با روش خطاکارانه ای که حَنا ترجیح می داد از انظار پنهان کند، سخنی بگوید، موجب شد تا در این زمان به او چیزی نگوید. یکی از نگهبانان حَنا که آنجا ایستاده و سکوت وی را دیده بود، خشمگین شده و بر گونه عیسی سیلی زد و گفت، “این گونه به کاهن اعظم پاسخ می دهی؟” AA 690.1

مسیح با آرامش پاسخ داد، “اگر خطا گفتم، برخطایم شهادت ده، اما اگر راست گفتم، چرا مرا می زنی؟” مسیح، سخنان تند و تلافی جویانه بر زبان نیاورد. پاسخ آرام او از دلی پاک، صبور و مهربان سرچشمه می گرفت، دلی که تحریک و عصبانی نمی شد. AA 690.2

مسیح، مشتاقانه متحمل توهین و ناسزا شد. او از سوی افرادی که خود وی آفریده بود و می خواست به خاطر ایشان قربانی شود، هرگونه توهین و تحقیر را دریافت کرد. او متناسب با قدوسیت کاملش و نفرتش از گناه، متحمل عذاب شد. محاکمه او از سوی افرادی که چون آدم های شیطان صفت رفتار می کردند، برای او ایثاری جاودانی محسوب می شد. احاطه شدن به وسیله افرادی که تحت کنترل شیطان بودند، برای او نفرت انگیز بود. مسیح می دانست که با نشان دادن قدرت الهی اش، می توانست الساعه شکنجه دهندگانش را نابود کند. و دانستن این موضوع، تحمل محاکمه را دشوارتر می ساخت. AA 690.3

یهودیان در انتظار مسیحیانی بودند که در شکوه و جلال ظاهری، آشکار شود. آنان از او توقع داشتند که با اراده ایی مقاومت ناپذیر و در یک چشم به هم زدن، سیر افکار را تغییر داده و آنان را مجبور کند که به برتری وی اقرار کنند. و بدین ترتیب، اعتقاد داشتند که او می بایستی تعالی و سرافرازی خویش را تضمین کرده و آرزوهای جاه طلبانه قوم را تحقق بخشد. بنابراین هنگامی که مسیح مورد تحقیر و بی احترامی قرار گرفت، شدیداً وسوسه شد تا شخصیت و قدرت الهی اش را به ایشان آشکار کند. با یک نگاه و با یک کلمه، مسیح می توانست شکنجه گران خود را مجبور به اعتراف کند که او سرور و خداوند پادشاهان، حاکمان، کاهنان و معبد می باشد. اما مسیح می بایستی به وظیفه دشوار خویش در یکی شدن با بشریت جامه عمل بپوشاند. AA 690.4

فرشتگان آسمان، شاهدِ هر حرکتی که بر علیه فرمانده محبوبشان انجام می شد، بودند، آنان مشتاق بودند تا مسیح را آزاد سازند. فرشتگانِ تحتِ نظر خداوند از قدرت مطلق برخوردار می باشند. آنان، یک بار در اطاعت از فرمان مسیح در یک شب یک صد و هشتاد و پنج هزار نفر از لشگر آشور را به هلاکت رسانده بودند. فرشتگانی که شاهد صحنه شرم آور محاکمه مسیح بودند، برای اثبات تنفر خویش از دشمنان خدا می توانستند آنان را به راحتی هلاک کنند. اما آنان دستور انجام چنین کاری را نداشتند. او که می توانست دشمنان خود را نابود کند، ستم ایشان را تحمل کرد. محبت او به پدر آسمانی و تعهدی که از ابتدای آفرینش جهان برای بر دوش کشیدن گناهان جهان بر عهده او گذاشته شده بود، موجب شد تا رفتار زشت آنانی را که برای نجات ایشان آمده بود، صبورانه تحمل کند. و این بخشی از رسالت او بود که در طبیعت بشری اش، تمامی طعنه ها و دشنام هایی را که انسان می توانست به او بدهد، تحمل کند. تنها امید بشریت این بود که مسیح بتواند ظلم و ستم دشمنانش را صبورانه تحمل کند. AA 691.1

مسیح برای آنکه بهانه ای به دست متهم کنندگانش ندهد، سخنی نگفته بود، با این حال دست های او را بسته بودند تا نشان دهند که او محکوم شده است. متهم کنندگان او، حتی نمی توانستند مدعی عدل و انصاف باشند. لازم بود که شیوه ی محاکمه به صورت قانونی انجام شود. اما شورای عالی یهود تصمیم گرفته بود که محاکمه را به سرعت انجام دهد. آنان می دانستند که مسیح مورد احترام مردم می باشد، و می ترسیدند که اگر خبر دستگیری او شایع شود، مردم برای نجات او اقدام خواهند کرد. از این گذشته، اگر محاکمه و اجرای حکم، بلافاصله انجام نمی شد، اجرای آن به دلیل برگزاری عید فُصَح یک هفته به تأخیر انداخته می شد. و این امر ممکن بود نقشه ایشان را با شکست مواجه سازد. آنان برای متهم و محکوم کردن مسیح به هیاهو و جنجال جمعیت ناآگاه که بیشتر آنان از اراذل و اوباش اورشلیم بودند، متکی شدند. اگر محاکمه او یک هفته به تعویق می افتاد، شور و هیجان مردم فروکش می کرد و ماجرا به نفع عیسی خاتمه می یافت. AA 691.2

ممکن بود مردم علاقمند به حمایت از مسیح برخاسته و به حقانیت او شهادت دهند و کارهای عظیم او را که انجام داده بود در معرضِ دیدِ عموم قرار دهند. و این امر ممکن بود خشم و انزجار مردم را بر علیه شورای یهود برانگیزد. و بدین ترتیب اقدامات ایشان محکوم شده و مسیح آزاد می شد و مورد تکریم جمعیت قرار می گرفت. AA 691.3

بنابراین کاهنان و علمای دین تصمیم گرفتند که قبل از اینکه نقشه هایشان آشکار شود، عیسی را به مقامات دولت روم تسلیم کنند. AA 692.1

اما قبل از هر چیز، می بایستی موارد اتهام مشخص و اعلام شود. آنان، تاکنون به چیزی دست نیافته بودند. حَنا دستور داد تا عیسی را دست بسته به نزد قیافا بفرستند. قیافا از فرقه صدوقیان بود و درمیان اعضای این فرقه کسانی بودند که از دشمنان خطرناک عیسی به شمار می رفتند. خود قیافا، مانند حنا از رفتاری انعطاف ناپذیر و خشن و غیراخلاقی برخوردار بود. او برای نابودی عیسی از هیچ کوششی فروگذار نمی کرد. اکنون با نزدیک شدن صبح و در حالی که همه جا تاریک بود، گروه مسلح به همراه زندانی خود با کمک مشعل ها و فانوس ها به سوی قصر قیافا، کاهن اعظم رهسپار شدند. و در همین جا، در حالی که اعضای شورای یهود دور هم جمع می شدند، حنا و قیافا بار دیگر از عیسی بازجویی کردند، اما موفق نشدند. هنگامی که شورای یهود در تالار دادگاه دور هم جمع شدند، قیافا در مقام ریاست دادگاه بر کرسی قضاوت نشست و در هر دو طرف او قضات و کسانی که علاقمند به محاکمه بودند، نشسته بودند. سربازان رومی روی سکوی پایین کرسی قضاوت مستقر شده و عیسی نیز در پای آن ایستاده بود، طوری که نگاه همه مردم به سوی او دوخته شده بود. شور و هیجان شدیدی همه جا را فرا گرفته بود و عیسی آرام و خونسرد در میان جمعیت هیجان زده ایستاده بود. و به نظر می رسید که فضای پیرامون او تحت تأثیر نیروی مقدسی قرار گرفته باشد. AA 692.2

قیافا، عیسی را به عنوان رقیب خویش قلمداد کرده بود. اشتیاق جمعیت برای شنیدن سخنان منجی، و علاقه آشکار ایشان به پذیرش تعالیم او، خشم و کینه کاهن اعظم را برانگیخته بود. اما هنگامی که قیافا به سیمای زندانی خویش نگریست، از رفتار بزرگ منشانه و با شکوه او شگفت زده شد. و این فکر که عیسی شبیه و هم سنخ خداوند است به ذهن او خطور کرد. اما قیافا، چنین فکری را با تحقیر از ذهن خود دور کرد و ناگهان صدای تمسخر آمیز او شنیده شد که با لحنی متکبرانه به عیسی دستور می داد تا یکی از معجزات عظیم خود را در حضورشان انجام دهد. اما عیسی با شنیدن سخنان او هیچ عکس العملی نشان نداد، چنان که گویی سخنان او را نشنیده است. جمعیت حاضر رفتار تند عصبی و شریرانه حَنا و قیافا را با رفتار آرام و باشکوه عیسی مقایسه کردند. حتی در اذهان جمعیت سنگدل این سوال مطرح شده بود که، چرا این فرد، که از شخصیت الهی برخوردار است، می بایستی به عنوان یک تبهکار محکوم شود؟ AA 692.3

هنگامی که قیافا متوجه شد که عیسی مردم را تحت تاثیر قرار می دهد، به محاکمه عیسی سرعت بخشید. دشمنان عیسی به شدت پریشان و نگران شده بودند. آنان قاطعانه می خواستند که او را محکوم کنند، اما چگونه می توانستند، کاری را که از عهده انجام آن برنمی آمدند، انجام دهند. اعضای شورا به دو گروه فریسیان و صدوقیان وابسته بودند و در میان ایشان دشمنی دیرینه ای وجود داشت و موارد آشکاری از اختلاف به چشم می خورد که از ترس ایجاد نزاع، جرأت گفتگو درباره آن را نداشتند. عیسی می توانست با به زبان آوردن سخنانی آنان را نسبت به یکدیگر بدبین کرده و خشم ایشان را نسبت به خود از میان بردارد. قیافا از این امر مطلع بوده و مایل بود که از جر وبحث امتناع کند. شواهد زیادی وجود داشت که ثابت می کرد عیسی فریسیان و علمای یهود را مورد سرزنش قرار داده و آنان را قاتل و ریاکار خوانده بود، اما مطرح کردن چنین شواهدی به صلاح آنان نبود. زیرا صدوقیان نیز در اوج اختلاف و مجادله با فریسیان از چنین زبان مشابه ای استفاده کرده بودند. AA 693.1

هم چنین، وارد کردن چنین اتهاماتی نسبت به عیسی، برای تسلیم او به رومیان کافی نبود، زیرا خود آنان نیز از ریاکاری فریسیان بیزار بودند. دلایل و شواهد بسیاری وجود داشت که نشان می داد، عیسی تشریفات و آداب و رسوم یهودیان را نادیده گرفته و سخنان توهین آمیزی را نسبت به احکام ایشان بر زبان آورده بود. اما خود فریسیان و صدوقیان نیز در خصوصِ آداب و رسوم، بر لبه تیغ راه می رفتند. و این اتهام نیز بر رومیان تأثیری نمی گذاشت. دشمنان مسیح جرأت نداشتند که او را به زیر پا گذاشتن مقررات روز سَبَت متهم کنند، زیرا چنین اتهامی می توانست اعتبار اعمال مسیح را آشکار کند. اگر معجزات شفابخش او در معرض دید مردم قرار می گرفت. هدف کاهنان با شکست روبرو می شد. AA 693.2

کاهنان با دادن رشوه به شاهدان دروغین آنان را وادار کردند تا بر علیه عیسی شهادت دهند. و بدین ترتیب سعی کردند او را به ایجاد اغتشاش و آشوب و تلاش برای بنیاد حکومتی جداگانه متهم کنند اما شهادت آنان مبهم و متضاد بود و در خلال تحقیق و بازجویی به اظهارات دروغین خود اقرار کردند. AA 693.3

عیسی در ابتدای خدمتش گفته بود، “این معبد را ویران کنید که من سه روزه آن را با زبر پا خواهم داشت.” او به زبانی سمبلیک و پیامبر گونه مرگ و قیام خویش را پیش بینی کرده بود.،“ معبدی که او از آن سخن می گفت پیکر خودش بود.” (یوحنا 2 آیات 19 و 21). AA 693.4

یهودیان مفهوم واقعی سخنن عیسی را درک نکرده و تصور کردند که عیسی به معبد اورشلیم اشاره کرده است. از همه آنچه که مسیح گفته بود، کاهنان هیچ چیزی را نتوانسته بودند پیدا کنند که بر علیه او به کار گیرند، به استثنای این آنان با بد مطرح کردن این سخنان امیدوار بودند که حداکثر استفاده را بکنند. در آن ایام رومیان مشغول بازسازی و تزیین هیکل بوده و به آن مباهات می کردند، و هرگونه بی احترامی و توهین به آن به طور قطع خشم آنان را بر می انگیخت. رومیان و یهودیان فریسیان و صدوقیان در این مورد اشتراک نظر داشتند، زیرا همه آنان هیکل را مقدس می شمردند. در این مورد دو شاهد وجود داشت که شهادت آنان نسبت به شهادتی که دیگران داده بودند، خیلی متناقض نبود. یکی از آنان که برای متهم کردن عیسی رشوه گرفته بود، گفت، ” این مرد گفته است، من می توانم معبد خود را ویران کنم و ظرف سه روز آن را از نو بسازم.” و به این طریق درباره سخنان مسیح اظهارات نادرستی بیان شد. اگر سخنان مسیح دقیقاً همان طوری که گفته شده بود بیان می شد، حتی شورای عالی یهود نمی توانست او را بر اساس آن محکوم کند. اگر عیسی همان طوری که یهودیان ادعا می کردند، تنها یک فرد عادی بود، آنگاه ادعای او تنها می توانست نشان دهنده رفتاری نامعقول و خودستایانه بوده و نمی توانست به کفرگویی تعبیر شود. سخنان او حتی در صورت تحریف شدن از سوی شاهدان دروغین نمی توانست از جانب رومیان به عنوان جرمی که مستوجب مرگ باشد، تلقی شود. AA 694.1

عیسی با شکیبایی به شهادت های متناقض گوش فرا داد. و برای دفاع از خود هیچ سخنی بر زبان نیاورد. سرانجام متهم کنندگان او گیر افتاده، آشفته و عصبانی شدند. در روند محاکمه هیچ پیشرفتی دیده نمی شد. و به نظر می رسید که توطئه ایشان بر علیه عیسی با شکست روبرو شده است. قیافا مستاصل شده بود. تنها راه چاره این بود که با توسل به زور مسیح را وادار کنند تا خود را محکوم کند. کاهن اعظم با چهره ای درهم رفته از خشم و با صدایی خشمگین که نشان دهنده دشمنی آشکار وی با عیسی بود، از کرسی قضاوت برخاسته و گفت، “هیچ پاسخ نمی گویی؟ این چیست که علیه تو شهادت می دهند؟ اما عیسی همچنان خاموش ماند.” او مظلوم شد اما تواضع نموده، دهان خود را نگشود. مثل بره ای که برای ذبح می برند و مانند گوسفندی که نزد پشم بُرنده اش بی زبان است، همچنان دهان خود را نگشود.” (اشعیاء باب 53 آیه 7). AA 694.2

سرانجام قیافا دست راست خود را به سوی آسمان بلند کرده و خطاب به عیسی گفت، “به خدای زنده سوگندت می دهم که به ما بگویی آیا تو مسیح، پسر خدای زنده هستی؟” AA 695.1

عیسی در مقابل این درخواست نمی توانست خاموش بماند. زمانی برای خاموش ماندن و زمانی برای سخن گفتن وجود داشت. او تا این هنگام سخن نگفته بود. عیسی می دانست که پاسخ دادن به این سوال مرگ حتمی او را به همراه خواهد داشت. اما این درخواست از سوی کاهن اعظم، یعنی بلند پایه ترین مقام مورد تأیید قوم یهود و در نام خدای قادر مطلق مطرح شده بود. مسیح در حرمت گذاشتن به احکام کوتاهی نمی کرد. مهم تر از این، ارتباطش با خدای پدر مورد سوال قرار گرفته بود. او می بایستی رسالت و سیرت خود را به صراحت اعلام کند. عیسی به شاگردانش گفته بود، “هر که نزد مردم مرا اقرار کند، من نیز در حضور پدر خود که در آسمان است، او را اقرار خواهم کرد.” (متی 10 آیه 32). اکنون با الگوی خویش این درس را تکرار می کرد. AA 695.2

تمامی نگاه مردم متوجه او بود، هنگامی که پاسخ داد، “تو خود چنین می گویی.” به نظر می رسید که نوری آسمانی سیمای رنگ پریده او را روشن می کرد، هنگامی که اضافه کرد،” و به شما می گویم که از این پس پسر انسان را خواهید دید که به دست راست قدرت نشسته، بر ابرهای آسمان می آید.” AA 695.3

برای لحظاتی الوهیت مسیح در ظاهر انسانی او ظاهر شده و کاهن اعظم در مقابل نگاه پُر نفوذ منجی بر خود لرزیده بود. زیرا نگاه منجی افکار و نیست های پنهان کاهن اعظم را خوانده و قلب او را تحت تأثیر قرار می داد. او تا اواخر عمر خویش نتوانست نگاه نافذ و پرقدرت پسر خدا را فراموش کند. AA 695.4

عیسی پاسخ داد، “از این پس، پسر انسان را خواهید دید که به دست راست قدرت نشسته بر ابرهای آسمان می آید.” مسیح در این سخنان، چشم انداز بعدی وقایع را که در آینده اتفاق می افتاد برای ایشان بیان کرد. او، سرور حیات و زیبایی به دست راست خداوند نشسته و تمامی جهان را داوری می کند. و از داوری او هیچ گریزی نخواهد بود. آنگاه تمامی اسرار پنهان، در نظر خداوند آشکار شده و هر کس مطابق اعمالش مورد داوری قرار گرفته و مجازات خواهد شد. AA 695.5

سخنان مسیح، کاهن اعظم را به وحشت انداخت. این تفکر که مردگان قیام کرده و در حضور تخت داوری خداوند ایستاده و بر اساس اعمال خویش پاداش خواهند یافت، تمامی وجود قیافا را از ترس و وحشت لبریز می کرد. او نمی خواست باور کند که در آینده بر اساس اعمالش مورد داوری قرار گرفته و مجازات شود. صحنه های داوری نهایی با سرعت از مقابل چشمان او گذشت. و برای لحظاتی، منظره ترسناکی را می دید که در آن، قبرها گشوده شده و مُردگان از آن به در می آمدند. AA 695.6

قیافا برای لحظاتی در فکر فرو رفت چنانکه گویی در حضور داور نهایی ایستاده است، داوری که چشمانش همه چیز را می بیند، افکار او را می خواند و اسرار درون او را آشکار می کند. AA 696.1

این منظره از جلوی چشمان کاهن اعظم گذشت. سخنان مسیح احساسات او را که از قرقه صدوقیان بود، جریحه دار کرد. قیافا، اعتقاد به رستاخیز از مرگ داوری نهایی و زندگی پس از مرگ را انکار کرده بود و اکنون با شنیدن سخنان مسیح، بسیار خشمگین شده بود. آیا این فرد، یعنی عیسی که به عنوان یک زندانی در حضور او ایستاده بود، می بایستی نظریه هایی را که از نظر او بسیار گرامی داشته می شد، این چنین مورد حمله قرار می داد؟ قیافا برای تحت تأثیر قرار دادن مردم گریبان خود را چاک زد و دستور داد که بدون مقدمات بعدی زندانی را به خاطر کفرگویی مجازات کنند. قیافا خطاب به شورا گفت، “دیگر چه نیاز به شاهد است؟ کفرش را شنیدید. حکمتان چیست؟ و آنها همگی فتوا دادند که سزایش مرگ است. AA 696.2

احساس محکومیت آمیخته با عصبانیت موجب شد که قیافا تصمیم خویش را به انجام برساند و کاری را که می خواست انجام دهد. او به خاطر اعتقاد به سخنان مسیح، از خودش عصبانی بود و به جای اینکه به مسیح بودنعیسی اعتراف کرده و قلب خود را برای درک مفهوم عمیق حقیقت چاک زند، جامه کاهنی خود را در مخالفت قاطعانه با عیسی، چاک زد. اقدام قیافا در چاک زدن گریبان خود بسیار با اهمیت و معنی دار بود. او مفهوم عمیق این اقدام را درک نمی کرد. در حقیقت کاهن اعظم با این اقدام، خود را محکوم کرده و عدم شایستگی خود را از مقام کاهنی اعلام کرده بود. او حکمِ مرگ خویش را صادر کرده بود. AA 696.3

کاهن اعظم نباید گریبان خود را چاک زند، طبق قوانین لاویان، این عمل حرام تلقی شده و مستوجب مجازات مرگ بود. کاهن، تحت هیچ شرایط و مناسبتی حق نداشت که جامه خود را چاک زند. در میان یهودیان رسم بر این بود که افراد به خاطر مرگ عزیزان و دوستان جامه خود را چاک می زدند، اما کاهنان چنین کاری را نباید انجام می دادند. AA 696.4

و در این مورد دستورات صریحی از سوی مسیح به موسی داده شده بود. (لاویان باب 10 آیه 6). AA 697.1

هر چیزی که از سوی کاهنان پوشیده می شد می بایستی پاک و بی عیب باشد. جامه های رسمی و زیبای کاهنان می بایستی نشان دهنده شخصیت عظیم عیسی مسیح باشد. هیچ چیزی به جز، کامل بودن در جامه و هیئت، در کلام و در فکر نمی تواند مورد قبول خداوند قرار گیرد. زیرا خداوند پاک و مقدس است و شکوه و کمال او می بایستی به واسطه عبادت دنیوی نشان داده شود. هیچ چیزی به جز کمال نمی تواند عبادت الهی و مقدس را به طور شایسته ای آشکار کند. انسان فانی با نشان دادن روح توبه و فروتنی می بایستی قلب خویش را چاک زند. و خداوند چنین روحیه ای را تشخیص می دهد. اما جامه کاهنی نباید دریده شود زیرا انجام چنین کاری تصویر چیزهای آسمانی را ضایع می کند. کاهن اعظم، کسی که مقام مقدس را پذیرفته و مسئولیت انجام مراسم و عبادت مذبح را به عهده داشت، با جامه چاک زده، نشان می داد که ارتباط خویش را با خداوند قطع کرده است. او با چاک زدن جامه اش، خود را از مقام نمایندگی خدا محروم کرده و از آن به بعد، اعمال او به عنوان کاهن اعظم، مورد قبول خداوند نبود. رفتار و اعمال قیافا، نشان دهنده خشم و ضعف انسانی بود. AA 697.2

قیافا با چاک زدن جامه اش، احکام و شریعت خدا را باطل خوانده و از آداب و رسوم انسانی متابعت کرد. قوانین انسانی تصریح می کرد که کاهن اعظم در صورت مشاهده کفرگویی می تواند در انزجار از گناه جامه خویش را چاک زده و بی گناه تلقی شود. و بدین ترتیب احکام خدا از سوی احکام انسانی ندایده گرفته می شد. AA 697.3

هر عمل کاهن اعظم از سوی مردم به دقت مورد توجه قرار می گرفت و قیافا قصد داشت با تظاهر به دینداری مردم را تحت تأثیر قرار دهد. اما در این اقدام که برای متهم کردن مسیح طرح ریزی شده بود، او به کسی که خداوند درباره اش فرموده بود، “نام من در اوست” دشنام داده و خودش مرتکیب کفرگویی می شد. او با متهم کردن مسیح به کفرگویی، برای همیشه خود را در پیشگاه خداوند محکوم کرد. AA 697.4

هنگامی که قیافا گریبان خویش را چاک زد، رفتار او نشان دهنده موضعی بود که قوم یهود بعد از آن در مقابل خداوند اتخاذ می کردند. مردمی که روزگاری مورد عنایت خداوند بود. به سرعت تبدیل به قومی می شد که از سوی یَهُوه مورد انکار قرار می گرفت. هنگامی که مسیح بر روی صلیب فریاد برآورد که “دیگر به انجام رسید” (یوحنا 19 آیه 30) AA 697.5

و پرده محرابگاه از بالا تا پایین دو پاره شد، خدای قدوس اعلام کرد که قوم یهود، کسی را که نمونه و مصداق تمامی الگوهای ایشان بود. انکار کرده بودند. اسراییل از خداوند جدا شده بود. و بنابراین قیافا چاره ای نداشت جز اینکه جامه رسمی خود را که دال بر ادعای او به عنوان کاهن اعظم بود، چاک زند، زیرا جامه او از این پس برای وی یا برای مردم هیچ اهمیتی نداشت. و چاره ای جز این نبود که کاهن اعظم به خاطر ترس و وحشت خود و قوم، گریبان خود را چاک زند. AA 698.1

شورای عالی یهود حکم قتل عیسی را صادر کرده بود در حالی که محاکمه افراد در شب، مغایر قوانین یهود بود و با محکومیت قانونی فرد، هیچ گونه اقدامی بر علیه او نباید انجام می شد مگر در روشنایی روز و در حضور تمامی اعضای شورای یهود. با وجود این، با منجی مثل یک تبه کار محکوم برخورد کرده و او را تسلیم کرده بودند تا از سوی فاسد ترین و شریرترین افراد مورد آزار و شکنجه قرار گیرد. کاخ کاهن اعظم دارای حیاط بسیار بزرگی بود که در آن سربازان و جمعیت گرد هم آمده بودند و عیسی از وسط این حیاط به اطاق نگهبانان آورده شد. در دو طرف حیاط افرادی اجتماع کرده بودند که عیسی را به خاطر ادعای پسر خدا بودن، مورد استهزا قرار می دادند. آنان سخنان عیسی را درباره “نشستن به دست راست قدرت” و “آمدن او بر ابرهای آسمان” با تمسخر تکرار می کردند. هنگامی که عیسی در اطاق نگهبانان در انتظار محاکمه قانونی بود، مورد محافظت قرار نگرفت. جمعیت نادان رفتار بی رحمانه ای را که با عیسی در مقابل شورای عالی یهود صورت گرفته بود، دیده بودند و آنان از این موضوع سوء استفاده کرده و با نشان دادن هرگونه تمایلات شیطانی به آزار و اذیت عیسی پرداختند. بزرگ منشی، از خود گذشتگی و بردباری الهی مسیح، خشم ایشان را بر انگیخته بود. فروتنی، معصومیت و شکیبایی با شکوه او موجب شد تا دل هایشان از خشم شیطانی لبریز شود. رحمت و عدالت نادیده گرفته شده بود و با پسر یگانه خدا چنان غیرانسانی رفتار شد که هرگز با هیچ تبهکاری این چنین رفتار نشده بود. AA 698.2

اما درد و اندوه شدیدتری قلب عیسی را شکافته بود، ضربه ای که آنچنان اعماق وجود او را زخمی کرده بود که هیچ دشمنی نمی توانست چنین ضربه ای را وارد سازد. مسیح در حالی که از مقابل جمعیت استهزا کننده به سوی کاخ قیافا عبور می کرد. از سوی یکی از شاگردانش مورد انکار قرار گرفته بود. بعد از ترک کردن استادشان در باغ جتسیمانی، دو تن از شاگردان به فاصله دورتری از جمعیت که عیسی را اسیر کرده بودند، به دنبال وی حرکت می کردند. این دو شاگرد پطرس و یوحنا بوند. کاهنان، یوحنا را که در زمره شاگردان معروف عیسی بود، شناخته و به او اجازه ورود به حیاط کاخ را داده بودند. به این امید که او با مشاهده تحقیر استادش، به ادعای عیسی مبنی بر پسر خدا بودن با دیده تحقیر نگاه کند. یوحنا به حمایت از پطرس سخن گفته و مجوز ورود او را نیز کسب کرده بود. هوا سرد بود. خادمان و مأموران آتشی افراخته و برگرد آن ایستاده بودند و خود را گرم می کردند. پطرس نیز با آنان ایستاده بود و خود را گرم می کرد. پطرس مایل نبود به عنوان یکی از شاگردان عیسی مورد شناسایی قرار گیرد. او با افرادی که دور آتش جمع شده بودند، گرم گرفته و امیدوار بودند که جزء یکی از افرادی محسوب شود که عیسی را به کاخ قیافا آورده بودند. AA 698.3

در این هنگام کنیزی او را در روشنایی آتش دید و به او خیره شد. این کنیز، هنگامی که پطرس با یوخنا وارد صحن حیاط می شدند، متوجه ورود آنان شده بود. او متوجه چهره افسرده پطرس شده و فهمیده بود که او ممکن است یکی از شاگردان عیسی باشد. بنابراین به پطرس گفت، “تو نیز یکی از شاگردان او هستی؟” پطرس سراسیمه و مبهوت شده بود. ناگهان نگاه جمعیت متوجه او شد. او چنان وانمود کرد که متوجه سخنان کنیز نشده است، اما کنیز با سماجت به اطرافیان خود می گفت که این مرد نیز با عیسی بود. پطرس ناگزیر به پاسخ داده شده و با عصبانیت گفت، “ای زن، او را نمی شناسم.” کمی بعد، کسی دیگر او را دید و گفت: “تو نیز یکی از آنهایی.” پطرس در پاسخ گفت، “ای مرد، من از آنها نیستم.” ساعتی گذشت و کسی دیگر به تأکید گفت: “بی گمان این مرد نیز با اوبود، زیرا جلیلی است. پطرس در پاسخ گفت: “ای مرد، نمی دانم چه می گویی.” پطرس برای سومین بار عیسی را انکار کرده بود که ناگهان خروس بانگ زد. آه پطرس، به این زودی از استادت خجل شده و او را انکار کردی. AA 699.1

یوحنا با وارد شدن به تالار محاکمه، سعی نداشت این حقیقت را که یکی از شاگردان مسیح می باشد، کتمان کند. او با جمعیت بیرحمی که به استادش ناسزا می گفتند، قاطی نشده بود. یوحنا مورد سوال قرار نگرفت زیرا تظاهر به دروغ نکرد و بدین ترتیب خود را در معرض اتهام قرار نداد. او به گوشه خلوت و امنی پناه برده بود تا بدون جلب توجه جمعیت، بتواند هر چه بیشتر به عیسی نزدیک شود. و از همین مکان توانست همه آنچه را که در محاکمه عیسی به وقوع می پیوست ببیند و بشنود. پطرس تصور نمی کرد که شخصیت واقعی وی زمانی آشکار شود. AA 699.2

او با تظاهر به خونسردی خود را در صف دشمن قرار داده و به آسانی در دام وسوسه گرفتار شده بود. اگر او فرا خوانده شده بود تا به خاطر سرورش مبارزه کند، می بایستی چون سربازی دلیر رفتار می کرد. اما هنگامی که مورد اتهام قرار گرفت، ترسو بودن خویش را به اثبات رساند. کسانی که خود را از جبهه مبارزه عقب می کشند، به سوی استهزا کنندگان کشیده می شوند تا ایمان خویش را انکار کنند. و با همدست شدن با کسانی که می بایستی از آنان دوری کنند، خود را در مسیر وسوسه قرار می دهند. آنان به دشمن اجازه می دهند تا ایشان را مورد وسوسه قرار دهد و مجبور به ارتکاب اعمالی می شوند که هرگز تحت هیچ شرایطی حاضر به انجام آن نمی شدند. امروز نیز اگر شاگرد مسیح در برخورد با مشکلات و سختی ها ایمان خویش را پنهان کند، همانند پطرس مسیح را انکار خواهد کرد. AA 700.1

پطرس در جریان محاکمه سرورش عیسی، هیچ گونه علاقه ای از خود نشان نداد، اما با مشاهده رفتار بی رحمانه جمعیت و رنج و اندوه عیسی، به شدت در آزرده شد. او از اینکه عیسی با تن در دادن به چنین رفتاری ، خود و پیروانش را خوار کرده بود. خشمگین و شگفت زده بود. و به جای اینکه احساسات واقعی خویش را پنهان کند، سعی کرده بود در استهزا کردن نابجای شکنجه گران عیسی، به ایشان ملحق شود. اما رفتار و ظاهر او غیرعادی و مصنوعی بود. زیرا به دروغ رفتار می کرد و درحالی که سعی داشت با بی اعتنایی سخن بگوید، نمی توانست خشم خود را در مقابل ناسزاهایی که به استادش داده می شد، کنترل کند. و برای بار دوم توجه همگان به سوی او جلب شده و مجدداً به پیروی از عیسی متهم شد. اما این بار قسم خورده و اعلام کرد که، “این مرد را که می گویید، نمی شناسم!” با این حال فرصت دیگری به او داده شد. ساعتی بعد، یکی از خادمان کاهن اعظم که از خویشان آن کس بود که پطرس گوشش را بریده بود، گفت، “آیا من خود تو را با او در آن باغ ندیدم؟” شکی نیست که توهم یکی از آنها هستی زیرا جلیلی هستی و از لهجه ات پیداست!” پطرس با شنیدن این سخنان لعن کردن آغاز کرد، شاگردان عیسی به پاک سخن گفتن معروف بودند. اما پطرس برای اینکه سوال کنندگان را کاملاً فریب داده و رفتار دروغین خود را توجیه کند، با لعن و دشنام، سرورش عیسی را انکار کرد و آنگاه خروس برای بار دوم بانگ زد. پطرس با شنیدن بانگ خروس سخنان عیسی را به یاد آورد که به او گفته بود، “پیش از آنکه خروس دو بار بانگ زند، سه بار مرا انکار خواهی کرد” (مرقس 14 آیه 30). AA 700.2

در حالی که لعن و دشنام های اهانت آمیز از دهان پطرس جاری می شد، صدای بانگ خروس درگوش او پیچید. منجی روی گرداند وبه شاگرد ضعیف و ناتوان خود نگاه کرد. در همان لحظه چشمان پطرس متوجه مسیح شد و در سیمای مهربان او رنج و اندوه شدیدی را مشاهد کرد با این حال در سیمای او اثری از عصبانیت دیده نمی شد. AA 701.1

مشاهده آن سیمای رنج دیده و رنگ پریده لب های لرزان و نگاه دلسوزانه و بخشنده مانند تیری قلب پطرس را شکافت. اکنون وجدان او بیدار شده و حافظه او فعال شده بود، پطرس بیاد آورد که چند ساعت قبل به عیسی قول داده بود که اگر لازم باشد با او به زندان رفته و خواهد مُرد. او اندوه خویش را به یاد آورد، هنگامی که منجی در اطاق بالاخانه به او گفته بود که در یک شب سه بار او را انکار خواهد کرد. پطرس درست لحظاتی قبل اعلام کرده بود که عیسی را نمی شناسد، اما اکنون با اندوه دریافته بود که عیسی چه اندازه او را می شناخته و از قلب او آگاه بوده است، ریاکاری و خیانتی که حتی خودِ پطرس از آن آگاه نبود. AA 701.2

پطرس تمامی حوادث گذشته را به خاطر آورد. او مهربانی و مرحمت منجی، بُردباری و ملایمت او نسبت به شاگردان خطاکارش را به یاد آورد. او هشدار مسیح را به یاد آورد که گفته بود، “ای شمعون، ای شمعون، شیطان اجازه خواست شما را همچون گندم غربال کند. اما من برای تو دعا کردم تا ایمانت تلف نشود. پس چون بازگشتی، برادرانت را استوار بدار.” (لوقا 22 آیات 31 و 32). او با ترس و وحشت، ناسپاسی، دروغ و عهدشکنی خود را به خاطر آورد. پطرس یک بار دیگر به سیمای منجی نگاه کرده و دید که دستی با بی حرمتی تمام برای سیلی زدن به صورت منجی به هوا بلند شده است. و دیگر بیشتر از این نمی توانست چنین صحنه ای را تحمل کند، بنابراین با قلبی شکسته و با شتاب از حیاط کاخ قیافا خارج شد. AA 701.3

پطرس در تاریکی و انزوای شب به پیش می رفت، در حالی که نمی دانست به کجا می رود. سرانجام خود را در باغ جتسیمانی یافت و تمامی وقایع چند ساعت قبل از ذهن او خطور کرد. سیمای رنج کشیده منجی و عرقی را که همچون قطرات خون از پیشانی او جاری بود، در مقابل چشمان او ظاهر می شد پطرس با تأسف و پشیمانی بسیار به یاد آورد که چگونه عیسی در تنهایی رنج و اندوه دعا کرده بود، و آنانی که در آن ساعات سخت آزمایش با او متحد می شدند، در خواب بودند. پطرس سفارش خطیر و جدی عیسی را به یاد آورد که به ایشان گفته بود: “بیدار باشید و دعا کنید تا در آزمایش نیفتید.” (متی 26 آیه 41). AA 701.4

دانستن این که او به بار سنگین رنج و تحقیر منجی افزوده بود، دل سوخته او را آزار می داد. درست در همان نقطه ایی که عیسی روی بر خاک افتاده و رنج و اندوه خویش را در حضور پدر آسمانی بر زبان آورده بود، پطرس بر خاک افتاد و آرزو کرد، که ای کاش می مُرد. AA 702.1

در حالی که عیسی به پطرس سفارش کرده بود که بیدار مانده و دعا کند، او خوابید. تمامی شاگردان به دلیل خوابیدن در آن لحظات بحرانی، زیان سنگینی را متحمل شدند. مسیح از آزمایش دشواری که شاگردان می بایستی از آن عبور می کردند، آگاه بود. او می دانست که چگونه شیطان حواس ایشان را از کار انداخته تا نتواند برای مواجه با آزمون دشوار آماده باشند. او به همین دلیل بود که به شاگردان هشدار داده بود. اگر شاگردان در باغ جتسیمانی، اوقات خویش را در دعا و مراقبت سپری می کردند، پطرس، ضعیف و ناتوان به حال خود رها نمی شد تا سرور و خداوند خویش را انکار کند. AA 702.2

اگر شاگردان با مسیح بیدار مانده و دعا کرده بودند، آن گاه می توانستند برای نظاره کردن رنج و اندوه مسیح بر روی صلیب آماده شوند. و ماهیت درد و اندوه طاقت فرسای او را تا اندازه ای درک کنند. آنان می توانستند، سخنان عیسی را که رنج و اندوه و مرگ و قیام خویش را پیش بینی کرده بود به یاد آورند. AA 702.3

با فرا رسیدن صبح، بار دیگر شورای یهود تشکیل جلسه داده و عیسی مجدداً به اطاق شورا آورده شد. او خود را پسر خدا اعلام کرده بود و شورا نیز با تأویل سخنان او وی را متهم کرده بود. اما آنان نمی توانستند او را به دلیل این ادعا محکوم کنند، زیرا بسیاری از آنان در جلسه شبِ قبل شورا حضور نداشتند و سخنان عیسی را نشنیده بودند. و اعضای شورا می دانستند که محکمه رومیان عیسی را به دلیل این ادعا سزاوار مرگ نخواهد دانست. اما اگر آنان از دهان خود عیسی این ادعا را می شنیدند؛ آنگاه می توانستند به هدف خویش نائل شوند. و ادعای او را به عنوان عملی تحریک آمیز تلقی و تعبیر کنند. AA 702.4

آنان به عیسی گفتند، “اگر تو مسیحی، به ما بگو.” اما عیسی همچنان خاموش ماند. آنان دوباره از او سوال کردند. سرانجام عیسی با لحنی تأثر آور پاسخ داد، “اگر بگویم، سخنم را باور نخواهید کرد، و اگر از شما بپرسم، پاسخم نخواهید داد.” با این حال برای اینکه آنان در آینده عذر و بهانه ای نداشته باشند، طی سخنان هشدار آمیز اعلام کرده “اما از این پس، پسر انسان به دست راست قدرت خدا خواهد نشست. AA 702.5

آنان یک صدا از او پرسیدند، “پس آیا تو پسر خدایی؟” در پاسخ گفت: “شما خود گفتید که هستم.” پس گفتند، “دیگر چه نیازی به شهادت است؟ خود از زبانش شنیدیم.” AA 703.1

بنابراین بر اساس سومین حکم مقامات یهود، مسیح به مرگ محکوم شد و اکنون لازم بود که این حکم از سوی مقامات روم مورد تأیید قرار گیرد و مسیح به ایشان تسلیم شود. AA 703.2

پس از آن مسیح برای سومین بار از سوی جمعیت جاهل مورد آزار و شکنجه قرار گرفت و این واقعه در حضور کاهنان و روسای قوم یهود و با مجوز ایشان اتفاق افتاد. هر نوع احساس دلسوزی و عواطف انسانی از دل های ایشان رخت بربسته بود. اگر چه دلایل ایشان برای خاموش کردن عیسی ضعیف بود با این حال از حربه های دیگری برخوردار بودند، حربه هایی از قبیل عذاب، شکنجه، خشونت و مرگ که در تمام قرون و اعصار برای خاموش کردن بدعت گذاران به کار برده شده بود. AA 703.3

هنگامی که محکومیت عیسی از سوی قضات اعلام شد، خشمی شیطانی بر جمعیت حاضر مستولی شد. خروش فریادهای ایشان همانند حیوانات درنده بود. جمعیت به سوی عیسی هجوم برده و فریاد می زدند، او گناهکار است، مصلوبش کنید. اگر سربازان رومی در صحنه حضور نداشتند عیسی زنده نمی ماند تا در جلجلتا به صلیب کشیده شود. و اگر مقامات رومی مداخله نمی کردند و از خشونت جمعیت ممانعت نمی کردند، جمعیت خشمگین عیسی را قطعه قطعه می کردند. AA 703.4

رومیان به عنوان افرادی کافر، از رفتار وحشیانه کاهنان و جمعیت خشمگین بر علیه عیسی عصبانی بودند زیرا اتهامات او به اثبات نرسیده بود. افسران رومی، محاکمه و محکوم کردن عیسی را از سوی یهودیان نقض آشکار قوانین دولت روم اعلام کردند. حتی بر اساس قوانین یهود نیز، محکوم کردن یک فرد به مرگ بر اساس شهادت خود فرد، نقض قوانین تلقی می شد. این مداخله به طور موقت باعث تأخیر هرگونه اقدامی بر علیه عیسی شد، اما رهبران یهود از شفقت و مهربانی بهره ای نبرده بودند و در کشتن مسیح مصمم بودند. AA 703.5

کاهنان و روسای یهود ارزش مقام و مرتبه خویش را از یاد برده و پسر خدا را ناجوانمردانه مورد آزار و شکنجه قرار دادند. آنان، او را به همراه اصل و نصبش مورد تمسخر قرار دادند. AA 703.6

کاهنان اعلام کردند که گستاخی او در مسیح خواندن خودش، موجب شده است که به مرگی خفت بار محکوم گردد. AA 703.7

و بدین ترتیب، منجی از سوی فاسدترین افراد مورد شکنجه و آزار قرار گرفت. در میان جمعیت، گروهی، بر صورت عیسی آبِ دهان انداخته او را زدند، و بعضی نیز به او سیلی زده، می گفتند: “ای مسیح، نبوت کن و بگو چه کسی تو را زد؟” AA 704.1

فرشتگان خداوند با منت های وفاداری و به دقت، هر نوع نگاه، کلام و رفتار توهین آمیز بر علیه فرمانده محبوبشان را ثبت کردند. روزی فرا خواهد رسید که افراد پست و فرومایه که بر صورت رنگ پریده مسح سیلی زده و آبِ دهان انداختند، او را در شکوه و جلالش خواهند دید که از خورشید نیز درخشنده تر خواهد بود. AA 704.2